۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

کنشهای کوچک و مثال زدنی از ایستادگی مدنی (بخش یازدهم)

نوشته: استیو کراشاو و جان جکسون
ترجمه: عمار ملکی

تقدیم به هاشم خواستار، رسول بداغی، محمد داوری و دیگر معلمان دربند

در جستجوی انسانیت

همواره ایستادگی بدور از خشونت فلسطینی ها در سرزمینهای اشغالی، بیش از مقاومت خشونت بار موجب آشفتگی و خشم مقامات اسرائیل شده است چرا که در برابر آن بسادگی نمیتوان به مقابله برخاست. اولین انتفاضه بدور از خشونت، از سال 1987 تا 1993 بطول انجامید. در سال 1989، روستاییان "بیت سحور" در نزدیکی بیت اللحم در قسمت اشغالی نوار غزه، مبارزات بدور از خشونت را با این شعار سامان دادند که: "کسی که نماینده ای ندارد، مالیات هم نمیدهد". ترتیب دهندگان اعتراض اعلام کردند که " نظامیان اسرائیل نمایندگان ما نیستند و ما آنها را دعوت نکردیم تا به سرزمینمان بیایند. آیا ما باید پول تیری را بدهیم که با آن فرزندانمان را میکشند؟" یقینا پاسخ منفی بود و به همین دلیل آنها در یک اعتصاب همگانی از دادن مالیات سر باز زدند.
رژیم اسرائیل سریعا معترضان را مجازات کرد و به ضرب و شتم و دستگیری آنها پرداخت. مقامات اسرائیلی اعلام حکومت نظامی کرده و تمامی خطوط تلفن را قطع کردند. آنها حتی از ورود مواد غذایی به بیت سحور جلوگیری کردند. روزنامه نگاران، دیپلماتها و اسرائیلیهای حامی معترضان از ورود به شهر منع شدند. نظامیان مغازه ها را غارت کرده و اموالی که ارزشی بسیار بیش از میزان مالیاتها داشت را مصادره کردند. محاصره شهر از 22 سپتامبر تا 31 اکتبر 1989 ادامه داشت. راجر کوهن در مجله نیویورک تایمز نوشت: "اسرائیل همیشه از استفاده خشونت توسط فلسطینی ها شکایت میکند. درحالیکه مردم بیت سحور اعتراضشان را با روشهای مسالمت آمیز ابراز کردند اما در مقابل اسرائیل برای شکستن آن به زور و خشونت متوسل شد."
در پیش نویس یک قطع نامه در شورای امنیت سازمان ملل، محاصره اسرائیل که موجب رنج و عذاب مردم عادی فلسطین شده بود مورد انتقاد قرار گرفت. چهارده عضو شورای امنیت در حمایت از قطع نامه رای دادند و تنها یک دولت در مخالفت آن رای داده بود. اما آمریکا قطعنامه را وتو کرد و در نتیجه سدی در برابر اعتراضات بدور از خشونت در مقابله با اقدامات غیرقانونی دولت اسرائیل ایجاد کرد و با این عمل پیامی را فرستاد که پی آمد آن سالهاست ادامه دارد.



* * *
جناب ژنرال، تانک شما ماشین قدرتمندی است که میتواند جنگلها را در هم بکوبد و صدها انسان را له کند. اما این ماشین یک ایراد دارد و آن این است که نیاز به راننده دارد.......برتولد برشت

ییگال برونر عضو سابق نیروی دفاعی اسرائیل، در نامه ای سرگشاده که در سال 2002 نوشته بود، جمله بالا را نقل قول کرد. او وصدها نیروی نظامی دیگر از خدمت در ارتش اسرائیل در مناطق اشغالی سر باز زدند. این سربازان از یک واحد ممتاز و معتبری بودند که سابقه پیکار و به خطر انداختن جانشان را داشتند. خیلی از آنها بدلیل سرپیچی از خدمت در مناطق اشغالی زندانی شدند. آنها به نام گروه "نافرمانان" مشهور شدند.
نافرمانان، توجه هم وطنان و افکار عمومی جهان را به این مساله جلب کردند که چگونه اشغالگری و نزاع حاصل از آن باعث نابودی صفات انسانی در میان هر دو طرف اسرائیلی و فلسطینی میشود. آنها در نامه ای تاکید کردند: "ما نباید جنگ را در مناطقی خارج از مرزهای 1967 ادامه دهیم و بدنبال سلطه، اخراج، به گرسنگی کشاندن و تحقیر مردم باشیم. ما بدینوسیله اعلام میکنیم که به انجام خدمت در نیروی دفاعی در هر ماموریتی برای دفاع از کشور ادامه میدهیم. اما ماموریت اشغالگری و سرکوب، در خدمت این هدف نبوده و ما بخشی از آن نخواهیم بود."
نامه برونر به فرمانده ای که او را برای خدمت در مناطق اشغالی فرا خوانده بود، حاصل اندیشه و تامل سربازی بود که ارتش از او کاری غیر قابل تصور خواسته بود. تجربه برونر به زمانی بازمی گشت که بعنوان یک تیرانداز تانک از او خواسته شده بود که موشکی را به سمت گروهی از مردم پرتاب کند. او در این باره نوشته بود: "من بعنوان آخرین چرخ دنده کوچک ماشین پیچیده جنگ هستم . من آخرین و کوچکترین حلقه زنجیر دستورات هستم. من قرار است که فقط دستورات را اجرا کنم و خودم را به یک وسیله بی اراده تقلیل دهم که دستور "آتش" را میشنود و ماشه را میکشد تا که برنامه را به اتمام برساند. و قرار بود من همه این اعمال را بطور طبیعی همانند یک روبات انجام دهم. روباتی که هیچ چیزی را احساس نمیکند بجز تکانهای تانک در اثر شلیک گلوله به سمت هدف". برونر هر چند سربازی استثنایی و ویژه نبود، اما آدمی بود که درباره کارهایش اندیشه و تامل می کرد و از همین رو او از شلیک خودداری کرد. او بخوبی میدانست که "همانند یک پشه وزوزویی ست که با مگس کش بر سرش میزنند و بعد هم زیر پا لهش میکنند". اما هشدار او به فرمانده اش و رهبران سیاسی اسرائیل بسیار تکان دهنده بود: "یک پشه به تنهایی نمیتواند تانکی را از حرکت بازدارد و یقینا نمیتواند لشگری از بیخردی را نیز مانع شود. اما سرانجام وقتی تیراندازان، رانندگان و فرمانده های دیگر هم بیش از پیش کشتارهای بی هدف را در برابر دیدگان خویش می بینند، آنها نیز به اندیشه فرو میروند و بزودی "وزوز" میکنند! هم اینک نیز افراد بسیاری چون ما هستند و بالاخره وزوز کردن ما به غرشی کوبنده تبدیل خواهد شد و آن غرش پژواکی در گوش شما و فرزندانتان خواهد انداخت. اعتراض ما در کتابهای تاریخ ثبت خواهد شد تا همه نسل ها شاهد آن باشند. پس جناب فرمانده قبل از اینکه من را با ضربه ای از خود دور کنی، شاید بهتر باشد کمی تامل کنی."



* * *
خودداری از انجام دستورات آنگونه که گروه "نافرمانان" انجام دادند، تنها یکی از روشهای جلب توجه عمومی به تجاوز و جنایات صورت گرفته بود. یکی دیگر از روشها، سخن گفتن علنی درباره رفتارها و عملکرد نیروهای نظامی بود. از سال 2004 گروهی با نام "شکست سکوت" توسط کهنه سربازان اسرائیلی تشکیل شد که مشاهدات شخصی سربازان را جمع آوری می کرد. با تشویق نمودن سربازان به سخن گفتن و انتشار مشاهدات آنها، فرهنگ بی تفاوتی و انکار را مورد هدف قرار دادند و در نتیجه باعث تقویت روحیه شجاعت در افرادی شدند که جویای حقیقت بودند.
همواره اعتراض علنی در شرایط جنگی نیاز به شجاعت و بی باکی خاصی دارد. براستی همانگونه که سوزان سونتاگ در کتاب "یهودیان برگشت خورده! سربازان با وجدان اسرائیلی" میگوید: "اگر بگویی که جان انسانهای حاضر در تبار مقابل به اندازه جان خودمان ارزش دارد، همیشه موجب بدنامی میگردد و وطن فروشی فرض میشود."
دولت اسرائیل بر این مساله اصرار داشت که کشتار هزار و دویست نفر از افرادی که اکثر آنها غیر نظامی بودند و تنها در عرض چند هفته در عملیات "سرب گداخته" در غزه - در دسامبر 2008 و ژانویه 2009- به خاک و خون کشیده شدند، ناقض قوانین جنگی نبوده است! اما بسیاری در اسرائیل با این نظر مقامات رسمی مخالف بودند.
برخلاف انتظار، بعضی از سربازان اسرائیلی حاضر شدند تا بدرفتاریهایی که شاهد آن بوده و یا خود در عملیات "سرب گداخته" مرتکب شده بودند را بطور علنی بازگو کنند. گروه "شکست سکوت" دهها شهادت نامه تاثیرگذار را جمع آوری و منتشر نمود. انتشار آنها دولت را بسیار خشمگین کرد اما موجب گردید تا این اقدام همانند زنگ بیدار باش برای دیگران گردد تا از حقیقت خونهای ریخته شده در جنگی آگاه شوند که گروه تحقیق سازمان ملل آنرا "حملات بی مبالات و عمدی اسرائیل بر ضد افراد غیرنظامی" در غزه اعلام کرد. حملاتی که حتی شامل شلیک به سمت افرادی می شد که پرچم سفید صلح در دست داشتند.
یکی از سربازان، حضور در عملیات نظامی در غزه را اینگونه شرح می داد که "فرد احساس کودکی را میکند که برای سرگرمی ذره بینی را در دست دارد و با آن مورچه ها را میسوزاند. واقعا شرم آور است که یک بچه بیست ساله را مجبور کنند که رفتاری اینگونه با انسانهای دیگر انجام دهد."

۲ نظر: