۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

مطالبه «انتخابات سالم»، پیشنهاد راهبردی مشترک






در مواجهه با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده چه باید کرد؟ این سوالی است که این روزها در ذهن بسیاری از کنشگران و تحلیلگران سیاسی و مدنی جای گرفته است و در ماه های آینده به شکل پرسش فراگیرتری در خواهد آمد و اذهان عمومی را هم به خود مشغول خواهد کرد. هر نوع پاسخی به این سوال باید تجربه انتخابات دوره(های) پیش و اثرات آن را که تاکنون ادامه داشته است، مورد توجه قرار دهد.
در مواجهه با انتخابات چند گزینه توسط منتقدان و جریانات معترض مطرح می شود:
۱ـ بخشی از جریانات سیاسی با این استدلال که انتخابات در جمهوری اسلامی اساسا تنها کاریکاتوری از انتخابات است و شرکت در آن فقط منجر به مشروعیت بخشی به نظام می شود، و با استناد به حوادث دوره قبل که حتی کاندیداهای مورد تایید شورای نگهبان هم تحمل نشدند، گزینه تحریم انتخابات را قطعی می دانند. نیروهای انحلال طلب که خواهان تغییر نظام هستند یکی از حامیان اصلی این گزینه هستند.
۲ـ بعضی از جریانات سیاسی منتقد معتقد هستند که اساسا در انتخابات باید حضور داشت و نمیتوان آنرا مشروط به شروط حداکثری مانند انتخابات آزاد کرد. این گروه که خود را معتقد و وفادار به نظام می دانند، عدم شرکت در انتخابات را نشانه قهر با نظام می دانند و از اینرو مدافع گزینه شرکت در انتخابات در صورت وجود حداقلی از انتخابات رقابتی هستند. استمرارطلبان (بخشی از اصلاح طلبان) حامی این گزینه هستند.
۳ـ گروهی از نیروهای سیاسی بر این باورند تنها در صورتی که فضای سیاسی باز شود، زندانیان سیاسی آزاد گردند و شرایط انتخابات آزاد وجود داشته باشد، میتوان در انتخابات شرکت کرد. این گروه به نوعی قایل به تحریم/مشارکت مشروط هستند. این گزینه توسط نیروهای تحول خواه و مطالبه محور مطرح می شود.
این مقاله قصد دارد تا نشان دهد که تمامی این جریانات، علیرغم اختلافات بنیادین خود، به برآورده شدن یک مطالبه مشترک نیازمندند که بدون آن هر سه گزینه ی مواجهه با انتخابات بی معنا خواهد بود. تلاش برای دستیابی به این مطالبه می تواند بعنوان یک خواسته عمومی و پروژه مشترک میان تمامی نیروها قرار گیرد. این مطالبه "سالم بودن" انتخابات، به عنوان حداقل شرط معنایابی یک انتخابات است.

"انتخابات سالم"؛ مهمترین شرط انتخابات
بر طبق قواعد بنیادین دموکراسی، انتخابات در یک حکومت دموکراتیک (مردمسالار) نیازمند سه شرط اساسی است:
۱ـ سالم باشد؛ یعنی نتیجه انتخابات منطبق با آرای ریخته به صندوق ها باشد.
۲ـ آزاد باشد؛ یعنی تمامی جریانات و گرایشات مختلف سیاسی بتوانند در انتخابات کاندید داشته باشند و دیدگاههای خود را بیان دارند و هر کس بتواند آزادانه به کاندید مطلوب خود رای دهد.
۳ـ عادلانه باشد؛ یعنی کاندیداهای مختلف دارای امکانات عادلانه و برابر برای رقابت در انتخابات باشند.
در میان این سه شرط، مهمترین آن "سالم بودن" انتخابات است چرا که بدون آن، وجود دو شرط دیگر عملا بی فایده خواهد بود. حال میتوان استدلال کرد که چرا هر سه گروه مدافع تحریم، مدافع شرکت و طرفداران تحریم/مشارکت مشروط هر سه نیازمند تحقق این شرط هستند.
گروه اول، یعنی تحریمی ها، بر این باور هستند که تحریم انتخابات و کاهش میزان مشارکت موجب مشروعیت زدایی از حکومت میشود. همچنین بخشی از تحریمی ها معتقدند که اکثریت مردم بدلیل نارضایتی از نظام موجود، هرگز پای صندوقهای رای نمی روند و آمار اعلام شده توسط حکومت اعتباری ندارد. اگر چه وجود انتخابات غیر سالم باعث رد ادعای آنها نمی شود ولی باعث اثبات آن هم نمی شود. این گروه تنها زمانی می توانند این مدعای خود را اثبات کنند که انتخابات "سالم" باشد و آنچه اعلام میشود، میزان واقعی مشارکت در انتخابات باشد.
گروه دوم، یعنی مدافعان شرکت در انتخابات، معتقدند که نباید فرصت انتخابات را از دست داد و همواره باید بین "بد" و "بدتر" انتخاب کرد. این گروه قهر با صندوق رای را بهترین هدیه به نیروهای تمامیت خواه می دانند و می گویند اگر مردم مشارکت حداکثری داشته باشند، حکومت نمی تواند کاندید مورد دلخواه خود را برنده اعلام کند. این استدلال اصلی ترین دلیل تشویق مردم به شرکت در انتخابات توسط نیروهای اصلاح طلب تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بود. اما پس از حوادث انتخابات ۸۸ که با مشارکت بالای مردم همراه بود، حاکمیت کاندیدی را برنده اعلام کرد که بخش بزرگی از مردم درباره صحت آن تردیدهای جدی داشتند و در نتیجه اعتراض خود را به شکل تظاهرات مسالمت آمیز خیابانی نشان دادند و البته حکومت با آن تظاهرات برخورد قهرآمیز و بسیار خشنی را در پیش گرفت. حوادث سال ۸۸، اهمیت "سالم بودن" انتخابات را بیش از پیش عیان ساخت چرا که نشان داد آنهایی که می گویند امکان تقلب یا تخلف گسترده در صورت حضور حداکثری مردم وجود ندارد، ادعایشان نادرست است. در نتیجه کسانی که می خواهند مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کنند، باید در درجه اول بتوانند سلامت انتخابات را تضمین کنند، در غیراینصورت دعوت به شرکت، امری لغو و بیهوده است. از این جهت است که شرط "انتخابات سالم" برای مدافعان شرکت در انتخابات هم از اهمیت بالایی برخوردار است.
گروه سوم، یعنی نیروهایی که مدافع شرکت مشروط هستند، بدنبال دستیابی به مطالبات مشخصی بوده که معمولا آنها را بعنوان پیش شرط حضور در انتخابات عنوان می کنند. مطالبه اصلی که توسط جریانات مختلف این گرایش مطرح میشود، "انتخابات آزاد" است. منظور این گروهها از انتخابات آزاد تحقق هر سه شرط بالاست. در نتیجه راهبرد "انتخابات آزاد" یقینا در درون خود مطالبه "انتخابات سالم" را هم دربرمیگیرد ولی سوال این است که برای تحقق این مطالبه اصلی چگونه باید حرکت کرد؟ نگارنده بر این باور است که با توجه به شرایط موجود، میتوان راهبرد تلاش برای "انتخابات سالم" را به گام ابتدایی تلاش برای رسیدن به انتخابات آزاد تبدیل کرد. در اصل در این مورد نمیتوان به قاعده "چون که صد آمد نود هم پیش ماست" دل خوش داشت و شاید برای رسیدن به صد، باید ابتدا برای رسیدن به نود تلاش کرد.
از سوی دیگر "انتخابات آزاد" اگرچه شعاریست که همه جریانات سیاسی ـ انحلال طلب (برانداز)، استمرار طلب و احقاق طلب (مطالبه محور) ـ بدنبال آن هستند، اما برداشت هر جریان از انتخابات آزاد متفاوت است. انحلال طلبان، انتخابات آزاد را پس از انحلال نظام قابل تحقق می دانند. طرفداران استمرار نظام، انتخابات آزاد را به معنای رقابت نیروهای وفادار به نظام و معتقد به اصل ولایت فقیه میدانند (بطور مثال آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی خوئینی ها نیز از ضرورت انتخابات آزاد سخن میگویند). نیروهای تحول خواه انتخابات آزاد را انتخاباتی با وجود سه شرط ذکر شده میدانند و اگر نظام مستقر هم حاضر به قبول آن شروط باشد، از آن استقبال میکنند. در نتیجه "هر کسی از ظن خود" یار شعار انتخابات آزاد است.

مطالبه محوری و راهبرد "انتخابات سالم"
نیروهای مطالبه محور (احقاق طلب) که مساله شان احقاق مطالبات مدنی و حقوق اساسی مردم است و دغدغه حضور در قدرت را ندارند، باید از هر مناسبت سیاسی ـ مانند انتخابات ـ جهت طرح مطالبات اصلی خود ـ مانند انتخابات آزاد ـ بهره ببرند، اما همزمان با توجه به فضای سیاسی موجود و موازنه نیروها، باید راهکارها و گامهایی قابل تحقق داشته باشند که مطالبه آنها بتواند حاکمیت و دیگر جریانات سیاسی را به چالش و واکنش وادارد.
زمانیکه چشم انداز انتخابات آزاد در کشور وجود ندارد، کسانیکه مساله اصلی شان کسب قدرت سیاسی نیست، میتوانند با پیگیری مطالبه "انتخابات سالم"، یک شرط اصلی انتخابات دموکراتیک، یعنی شفافیت و سلامت فرآیند انتخابات، را تحقق بخشند. ممکن است بسیاری این سوال را مطرح کنند که وجود انتخابات سالم میان خودیهای داخل نظام چه اهمیتی برای دموکراسی خواهان خواهد داشت که برای آن تلاش کنند؟ پاسخ این است که "انتخابات سالم" فقط برای رقبای وفادار به نظام اهمیت ندارد بلکه برای "تحریمی ها" و هر نیروی دیگری که بازی انتخابات را نظاره میکنند نیز اهمیت دارد. تا زمانیکه شرط سلامت انتخابات تضمین نشود، میزان درصد واقعی مشارکت در انتخابات مشخص نخواهد شد و در نتیجه ادعای مدافعان تحریم انتخابات درباره تاثیر تحریم، بدلیل نبود ترازوی سالم برای وزن کشی، قابل سنجش نخواهد بود.
از سوی دیگر مطالبه "انتخابات سالم" توسط نیروهایی که نهایتا خواهان انتخابات آزاد و یا رفراندوم هستند و در نتیجه در انتخابات کاندیدی ندارند و شائبه دغدغه کسب قدرت برایشان وجود ندارد، میتواند حاکمیت را در موقعیت سخت تری قرار دهد چرا که اگر حکومت حاضر به قبول تامین این شرط نشود، یعنی پیشاپیش اعتراف کرده است که اساسا انتخابات بین کاندیداهای خودش هم نمایشی است.

چگونگی تحقق مطالبه "انتخابات سالم"
اما شرط انتخابات سالم چگونه محقق می شود؟ انتخابات سالم تنها با وجود مراجع مستقل نظارتی داخلی یا خارجی قابل انجام است. انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و بخصوص حوادث سال ۸۸، موجب بی اعتمادی بیش از پیش بخش عظیمی از مردم به سلامت انتخابات شده است. در نتیجه تا زمانیکه یک مرجع نظارتی بی طرف در انتخابات وجود نداشته باشد، تردیدهای جدی درباره نتیجه هر انتخاباتی از این پس وجود خواهد داشت و کاندیداهای شکست خورده و معترضان، بدلیل فقدان مرجع نظارت مستقل، نتیجه انتخابات را نمی پذیرند. در هر دو دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری اکثر کاندیداهایی که پیروز انتخابات اعلام نشدند، سلامت انتخابات را زیر سوال بردند (معین، کروبی و هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۴ و کروبی، موسوی و رضایی در سال ۱۳۸۸). در نتیجه هم موافقان نظام و هم منتقدان نظام همگی بر عدم سلامت انتخابات در ایران تاکید داشته اند و این مشکل تا وقتی که نظارت یک نهاد واقعا مستقل وجود نداشته باشد، حل نخواهد شد.
نظارت نهادهای مستقل داخلی یا بین المللی راه تضمین سلامت انتخابات است. نظارت مستقل بر انتخابات در بسیاری از کشورهای دنیا صورت میپذیرد و نهادهای سرشناس بین المللی در این زمینه وجود دارند. همچنین نظارت بین المللی یکی از امکاناتی است که کشورهای عضو اتحادیه بین المجالس که ایران هم عضو آن است، درباره آن توافق کرده اند و بسیاری از کشورها برای تضمین سلامت انتخابات و جلوگیری از تنشهای ناشی از بی اعتمادی به نتایج اعلام شده، از این نظارتهای بین المللی بهره می برند. تشکیل نهاد داخلی ناظر بر انتخابات، موقعی مورد قبول خواهد بود که بتواند اعتماد جریانات مختلف سیاسی ـ مدنی و عموم مردم را نسبت به مستقل و بی طرف بودن آن بدست آورد.

"انتخابات سالم"؛ فراتر از بازی کسب قدرت
پروژه "انتخابات سالم" میتواند بعنوان یک مطالبه در انتخابات پیش رو توسط نیروهایی که مساله اصلی شان کسب قدرت نیست بکار گرفته شود. این راهبرد منافات و تضادی با مساله انتخابات آزاد ندارد. در شرایطی که درگیری های داخل حکومت تشدید شده است و مقامات ارشد نظام باید برای برون رفت از بحران تحریمهای بین المللی تصمیمات حیاتی بگیرند، حاکمیت قصد دارد که با برگزاری یک انتخابات کنترل شده و بی تنش، چهره ای مردمی از نظام را به نمایش بگذارد. در چنین شرایطی میتوان بدون وارد شدن به بازی "کسب قدرت"، در فضای انتخابات حضور مدنی فعال داشت و برای تحقق یکی از مطالبات پایه ای که "سالم بودن" انتخابات است، تلاش کرد. نگاه مطالبه محوری با اتخاذ راهبرد "انتخابات سالم" و "نظارت مستقل" میتواند مواجهه ای فعال با انتخابات پیش رو داشته باشد. این جریان با طرح و عمومی کردن این مطالبه در رسانه های داخلی و خارجی، به جای آنکه منتظر چیده شدن زمین بازی توسط حاکمیت باشد تا به اقدامی واکنشی دست زند، میتواند پیشاپیش پروژه مدنی خود را تعریف کرده و برای تحقق آن تلاش کند. در صورتی که مطالبه "انتخابات سالم" بتواند به یک راهبرد جمعی توسط مجموعه ای از نیروهای تاثیرگذار تبدیل گردد، میتوان در ماههای آینده پیشنهادهای تکمیلی دیگری را طرح نمود.

"انتخابات سالم" ادامه "رای من کجاست؟"
مطالبه "انتخابات سالم" در ادامه پاسخ گویی به سوال "رای من کجاست؟" قرار دارد و راهبردی است که گذشته و تجارب پیشین را به فراموشی نمی سپارد. معترضانی که بخواهند بدون تحقق "سلامت انتخابات" دوباره وارد بازی انتخابات شوند، باید روشن سازند که آیا پاسخ سوال "رای من کجاست؟" ـ که به خاطر آن هزینه های زیادی داده شد ـ را دریافت کرده اند و یا اینکه می خواهند بر روی آن چشم ببندند.
این راهبرد با راهبردهای دیگر مانند مطالبه "انتخابات آزاد"، "معرفی یک کاندید تحول خواه"، "طرح کاندیداتوری مجدد آقایان موسوی و کروبی"، "دادن رای باطله" و یا "تحریم انتخابات" در تضاد و رقابت نیست بلکه پیش شرط هر راهبرد دیگری است. حتی جریاناتی که تمایل به مشارکت در انتخابات دارند نیز نمی توانند مخالف پروژه "انتخابات سالم" باشند؛ بلکه آنها هم وادار می شوند تا درباره مکانیزم ضمانت "سلامت انتخابات" پاسخگو باشند.



۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

"مطالبه محوری" و کنش دانشجویی


تقدیم به دانشجویان زندانی
دانشگاه خسته است. زیر مشت و لگد سرکوبهای سالهای اخیر کمرش خم شده، اما هنوز سنگربان آزادی است. پس از ۱۶ آذر ۸۸ بسیاری از فعالان جنبش دانشجویی بازداشت و انجمن های دانشجویی همگی با فشار و توقیف مواجه شدند. دانشجویان و استادان بسیاری به زندان افتادند و زندان به معنای واقعی کلمه دانشگاه شد. موج مهاجرت اجباری بخش بزرگی از کنشگران دانشجویی هم که موتور محرک تحرکات و اعتراضات دانشگاهها بودند، بیش از پیش دانشگاهها را در سکوت فرو برد. این تحولات باعث شد تا دانشگاه که در هفتاد سال گذشته بحق عنوان "سنگر آزادی" را یدک می کشد، در سالهای اخیر کمتر بتواند مجال بروز اعتراضات آزادی خواهانه باشد. اما همه می دانند که این سکوت و سکون تنها آتشی زیرخاکستر است و همیشه دانشجویان اصلی ترین حامیان و حاملان دغدغه های تحول خواهانه و اعتراض علیه وضع موجود بوده و هستند. حال این پرسش مطرح است که در چنین شرایطی دانشجویان برای زنده نگه داشتن روحیه تغییرخواهی چه رویکردی را می توانند به کار گیرند؟
دانشجویان می توانند رویکرد "مطالبه محوری" را بکار گیرند. مطالبه محوری الزاما نیاز به "سیاسی بودن" ندارد، بلکه نیاز به "مدنی بودن" دارد. انسان مدنی برای خود در جامعه حقوقی قائل است. این حقوق باید توسط هر حکومتی مورد احترام قرار بگیرد و تحقق یابد. دانشجو باید مطالباتش را از مقامات و مسئولان دانشگاه بخواهد. اینکه بسیاری از این مسئولان مشروعیت و مقبولیت جایگاهی که در آن قرار گرفته اند را ندارند، دلیل بر این نمی شود که دانشجو از آنها حقوقش را مطالبه نکند. پس باید مطالبات را خواست و پیگیری کرد تا مسئولان مجبور به پاسخگویی شوند. در صورت عدم پاسخگویی، کناره گیری مقام مسئول خود به یک مطالبه تبدیل میشود.
مطالبات دانشجویی فقط مطالبات سیاسی و آزادیخواهانه، آن هم از نوع حداکثری، مانند دموکراسی و انتخابات آزاد نیستند. اینها هم یقینا جزو مطالبات دانشجویی است اما اگر امکان تحقق آنها بدلیل شرایط بسته و خفقان حاکم در دانشگاه وجود ندارد، دلیلی نمی شود که پیگیر تحقق دیگر مطالبات نبود. اتفاقا مطالبات روزمره و اولیه عموم دانشجویان معمولا از جنس دیگری است. دانشجو حق داشتن غذای سالم، امکانات مناسب خوابگاه، امکانات تحصیلی، امکانات ورزشی، عدم تبعیض جنسیتی، داشتن تشکل و گردهم آیی، انتخاب پوشش، اعتراض به عدم صلاحیت اساتید و دهها حق دیگر را دارد که باید آنها را مطالبه کند. اینکه شرایط دانشگاه بسیار امنیتی است و امکان فعالیتها و تحرکات سیاسی را نمی دهد دلیلی نیست که دانشجویان در دانشگاه اقدامات جمعی دیگری را در پیگیری مطالبات خود انجام ندهند.
دانشجویان باید یاد بگیرند که برای رسیدن به حقوق اولیه و صنفی خود کار و فعالیت جمعی کنند. دانشجویان باید تمرین کنند که برای رسیدن به یک مطالبه که در ظاهر حتی بی ارزش به نظر می آید کار مشترک کنند و تا تحقق آن خواسته کوچک به تلاش خود ادامه دهند. باید تمرین کنش جمعی و مدنی داشت. اگر بخواهم به شکل کاملا مصداقی صحبت کنم، اگر دانشجویان داشتن "ماست" به جای "دوغ" را در وعده غذایی خود ترجیح می دهند و مسئولان به اجبار ـ و البته بدلیل سودهایی که در قراردادهای خود با شرکتها دارند ـ به آنها دوغ می دهند، باید کمپین راه بیاندازند و با جمع آوری امضا بتوانند که ماست را جایگزین دوغ کنند! و این خواسته بسیار کوچک خود را عملی کنند. این مثال اگر چه مضحک بنظر می آید اما آن را از این جهت ذکر کردم که من خود تجربه مطالبه چنین درخواستی را زمانی که در شرکتی دولتی در ایران مشغول به کار بودم، داشته ام و متوجه شدم که مطالبه چنین خواسته کوچک و شاید بی اهمیتی ـ که البته به یک خواسته فراگیر تبدیل شد ـ تا چه حد برای مسئولان گران تمام می شود و البته تا چه اندازه میتواند ایجاد یک روحیه مشارکت جمعی کند و تمامی افرادی را که اکثرا از هر کنش مدنی بیم دارند همراه سازد و انتقاداتشان را علنی کند.
دستیابی به یک مطالبه هر چند کوچک خود گامی به سوی تثبیت فرهنگ حق خواهی و ایستادگی مدنی است. در شرایطی که فضای دانشگاهها بیش از پیش تحت فشار است، "مطالبه محوری" بهترین راهبرد برای حفظ روحیه مشارکت و کنشگری جمعی است. اگر چه که رویکرد مطالبه محوری حتی در فضای باز اجتماعی و سیاسی نیز راهبردی راهگشاست و البته در چنان شرایطی، میتوان مطالبات اساسی و بنیادین را مطرح ساخت. 
از سوی دیگر انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و دوباره مقامات و سیاسیون سراغ دانشگاه می آیند. احتمالا مسئولان بنا به دستور مقامات بالاتر با دانشجویان نرم تر می شوند تا "فضای پرشور انتخاباتی" ایجاد شود. از این فضا باید برای طرح مطالبات استفاده کرد. دانشجویان با هر گرایش، تفکر و سلیقه ای می توانند در جلسات کاندیداها حاضر شوند و مطالبات اساسی خود را مطرح نمانید. باید پرسش کرد. باید دانشجویان بپرسند که چرا این همه دانشجو در زندان است و تعداد بیشتری از تحصیل محروم هستند؟ دانشجو باید بپرسد که چرا برای تحصیل دختران در بسیاری از رشته ها محدودیت ایجاد شده است؟ دانشجو باید بپرسد که "چه تضمینی برای سلامت انتخابات" وجود دارد؟ دانشجو باید بپرسد که چرا اعتراض به نتیجه انتخابات در دوره قبل با سرکوب همراه شد؟ دانشجو باید بپرسد که کاندیداها درباره حقوق زنان چه نظری دارند؟ دانشجو میتواند بپرسد که چرا مردم باید هزینه و فشار سنگین تحریم اقتصادی و خطر جنگ را به خاطر جاه طلبی هسته ای حکومت بپردازند؟ طرح این پرسش ها در عرصه عمومی کاندیداها را مجبور می کند که پاسخ دهند و مواضع خود را در برابر بسیاری از پرسش ها بیان کنند. این پرسشگری فضای سیاسی و اجتماعی کشور را میتواند تغییر دهد. از این فضا میتوان استفاده کرد تا سوالات ممنوعه بار دیگر مطرح شوند.
دانشجویان از تحرک شورمندانه در دوره قبل و فعال بودن در صحنه انتخابات ۸۸ ضربه ای ناجوانمردانه خورده اند و یقینا حاضر نیستند که دوباره گرمابخش فضای سرد انتخاباتی شوند که تضمینی برای سلامتش وجود ندارد؛ اما آنها میتوانند از فضای انتخابات برای مطرح کردن مطالبات، اعتراضات و حرفهای خود استفاده کنند و یک بار دیگر نشان دهند که "دانشگاه زنده است".

منتشر شده در ویژه نامه ۱۶ آذر سایت روزآنلاین