۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

کنشهای کوچک و مثال زدنی از ایستادگی مدنی (بخش هشتم)

نوشته: استیو کراشاو و جان جکسون
ترجمه: عمار ملکی

تقدیم به شبنم مددزاده، مهدیه گلرو و نسرین ستوده

رسوا کردن دزدان رای مردم: ایستادگی زنان برای شمارش آرا
"بارها و بارها در طول تاریخ پیش آمده که فردی جانش را از دست داده تنها بخاطر اینکه شجاعانه گفته "حاصل دو بعلاوه دو فقط چهار میشود". برای آن فرد مساله هرگز این نبوده که بداند چه مجازات یا پاداشی برای این محاسبه در انتظارش است. بلکه مساله او ایمان به این حقیقت بوده که حاصل دو بعلاوه دو فقط و فقط چهار میشود"... آلبرت کامو، کتاب طاعون

حکومت بیست ساله فردیناند مارکوس در مقام ریاست جمهوری فیلیپین، سراسر فساد،ظلم و جور بود. وقتی که رهبر تبعیدی مخالفان، بنیگنو آکوئینو قصد کرد تا به کشور بازگردد، میدانست که این اقدام وی ریسک بزرگی خواهد بود. وی در پاسخ به خبرنگارانی که او را در بازگشت به فلیپین با هواپیما همراهی میکردند گفت: "اگر سرنوشت من این است که بوسیله ترور از دنیا بروم، بگذار اینگونه باشد". آکوئینو به محض پیاده شدن در فرودگاه مانیل در آگوست 1983 با شلیک گلوله ای کشته شد.
طرفداران دیکتاتور مارکوس گمان میکردند که قتل ددمنشانه آکوئینو باعث ایجاد فضای ترس و وحشت شده و مخالفان را ساکت خواهد کرد. اما در پی آن ترور، خانم کورازون همسر آکوئینو - که به نام کوری مشهور بود - اعلام کرد که به جای همسرش در برابر مارکوس ایستادگی و مبارزه خواهد کرد. پس از چند وقت مارکوس با برگزاری انتخابات در تاریخ 7 فوریه 1986 موافقت کرد. مارکوس به دزدی در انتخابات معروف بود و همه شواهد نیز نشان میداد که او یکبار دیگر در انتخابات تقلب خواهد کرد والبته اگر لازم باشد دست به خشونت و سرکوب هم خواهد زد.
اما اقدام سی کارشناس کامپیوتر در مرکز شمارش آرا که همگی آنها زن بودند، تلاشهای رژیم سرکوبگر برای دست بردن در نتایج انتخابات را با مشکل مواجه ساخت. آن زنان مسئول رسمی جمع آوری نهایی تعداد آرا شمارش شده بودند. وقتی که مقامات به آنها دستور دادند تا تعداد آرای ریخته شده به نفع مخالفان دولت را از آمار حذف کنند، آنها سالن شمارش آرا را ]در برابر دیدگان ناظران[ در اعتراض به تقلب در انتخابات ترک کرده و اعلام کردند که بین آرا و نتایج اعلام شده مغایرت وجود دارد. آنها دیسکهای کامپیوتری و پرینت نتایج واقعی را بعنوان شاهد غیرقابل انکار تقلب در انتخابات، به همراه خود بردند. در کتاب «قدرت مردم: تاریخ شاهدان عینی» از قول لیندا کاپونان، سرپرست گروه زنان کارشناس، نقل قول شده است که "حکومت یقینا سعی میکند تا که به خانواده های ما صدمه برساند اما ما حاضر به معامله بر سر شان و منزلت خود نیستیم". طرفداران و جیره خواران مارکوس اصرار داشتند که نشان دهند این مساله غوغایی بر سر هیچ و پوچ است. یکی از نظامیان حاضر در سالن شمارش آرا ادعا میکرد که کارشناسان فقط بخاطر آنکه بعضی از آشوبگران به سمت آنها سنگ و کاغذ پرت می کردند، ناراحت شدند!! او میگفت زنان برای استراحت رفته اند و بزودی برمی گردند.
اما واقعیت چیز دیگری بود و زنان هرگز بازنگشتند. در عوض آنها به سرعت یک کنفرانس خبری دسته جمعی در یک کلیسا برگزار کردند و سپس خود را مخفی کرده تا از خطر انتقام گیری رژیم در امان بمانند. جیمز فانتون یکی از شاهدان عینی سقوط مارکوس در گزارش خود با عنوان «انقلاب ناگهانی» تاکید کرده بود: "مردم بخاطر کنشهای اعتراضی بمراتب کوچک تر از این کشته می شدند ] چه برسد به این کنش اعتراضی که یقینا بسیار با اهمیت بود[".
حکومت ادعا کرد که مارکوس یازده میلیون رای آورده و در نتیجه رقیبش کوری آکوئینو را که تنها نه میلیون رای آورده شکست داده است. اما با توجه به خروج اعتراضی کارشناسان مسئول شمارش آرای انتخابات، هیچ کس این ادعا را باور نمی کرد. حتی کشیشیان رده بالای کشور هم اقدام کارشناسان را ستودند چرا که این زنان خواری تن دادن به تقلب در انتخابات را نپذیرفتند. بدنبال اقدام اعتراضی زنان، صدها هزار نفر از معترضان مسالمت جو به خیابانهای مانیل سرازیر شدند. آنها تانکها را احاطه کرده و خواستار به رسمیت شناختن پیروزی آکوئینو شدند. مارکوس بسیار سعی داشت به مردم اطمینان دهد که او برنده انتخابات بوده است و هنوز کنترل اوضاع را در دست دارد! اما طولی نکشید که او همراه همسرش سوار بر یک هواپیمای آمریکایی به سمت هاوایی فرار کرد. کارشناسان زن از زندگی مخفی بیرون آمدند و کوزی آکوئینو رییس جمهور کشور شد. اراده زنان و ایستادگی آنها بر این حقیقت که "حاصل دو بعلاوه دو فقط چهار میشود" باعث شد تا که سرنوشت کشور دگرگون شود.



ما رای ندادیم
حکومت مورات(مراد) زیازیکوف، رییس جمهوری خودمختار اینگوشتیا در همسایگی منطقه جنگ زده چچن در جنوب روسیه، بیشتر به یک سازمان بی قانون شباهت داشت. در سالهای اخیر، سازمانهای حقوق بشری بین المللی و روسی لیستی از اقدامات ضدبشری شامل آدم ربایی، شکنجه و قتل که توسط ماموران امنیتی کشور صورت گرفته را گزارش کرده اند.
با وجود همه فشارها، مردم اینگوشتیا در یک انتخابات زیازیکوف را با نتیجه ای هراس انگیز مواجه ساختند. در سال 2007 تعداد کمی از مردم اینگوش پای صندوقهای رای رفتند چرا که آنها یقین داشتند انتخابات با تقلب برگزار خواهد شد. آنها احساس می کردند که رای دادن باعث هیچ تغییری نخواهد گردید. اما در کمال ناباوری مقامات حکومت ادعا کردند که 98 درصد از 163000 فرد واجد شرایط رای دادن، در انتخابات شرکت کرده اند.همچنین بنا به گفته حکومت، اکثریت قاطع رای ها بنفع زیازیکوف بوده است. حکومت اعتراض به نتیجه انتخابات را غیرقابل تصور میدانست خصوصا که زیازیکوف از حمایت رهبری روسیه نیز برخوردار بود. اما آنها حساب ایستادگی سرسختانه مردم اینگوش را نکرده بودند.
معترضان کمپین "من رای نداده ام" را ترتیب دادند که در دادخواست آن، امضای افراد به همراه نام، آدرس و جزییات کارت هویت شان ذکر می شد. کمپین توانست امضای بیش از نیمی از واجدان حق رای دادن را جمع آوری کند. نود هزار نفر تاکید کردند که اصلا در انتخابات رای نداده اند! این بدان معنا بود که در هر حال مشارکت 98 درصد از واجدان شرکت در انتخابات غیرممکن و دروغی بزرگ بوده است.
زیازیکوف کمپین را یک «حماقت بزرگ و یاوه گویی» نامید. بدنبال آن، ترتیب دهنگان کمپین تهدید به برخورد خشونت آمیز شدند. با این حال کمپین به فعالیت خود ادامه داد.
سرانجام در سال 2008 زیازیکوف با توصیه مسکو مجبور به کناره گیری از قدرت گردید. بی تردید یکی از دلایل آن، رسوایی حاصل از کمپین "من رای نداده ام" بود که نقش مهمی در مشروعیت زدایی از دولت مستقر داشت. رییس دولت خشن و سرکوبگر، مغلوب اراده مردم شد درحالیکه آن دهها هزار نفر بجز شجاعت و قلمهایی برای امضا، هیچ ابزار دیگری نداشتند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر