نافرمانی شرافتمندانه، عدم اجرای یک دستور یا خواسته ناعادلانه و نادرست است. هزینه نافرمانی، پذیرش مجازات مرتبط با آن است.
بدفرمانی شرافتمندانه، بد اجرا کردن یک قانون، دستور و خواسته نادرست یا ناعادلانه جهت نشان دادن مخالفت با آن و اعتراض بدان است. مخالفتی که هزینه ای بسیار کمتر از نافرمانی دارد. بدفرمانی، اجرای ظاهری یک خواسته یا دستور است و در باطن، بد اجرا کردن آن خواسته و استحاله آن است.
درخواست اعترافات اجباری و غیرواقعی یکی از خواسته های نادرست، ناعادلانه و غیر مشروع است که بسیاری از زندانیان سیاسی-عقیدتی در کشورهای فاقد سیستم قضایی مستقل و منصفانه با آن مواجه میشوند. در این مطلب به طور مختصر نوع برخورد اينگونه زندانیان با درخواست اعتراف کردن بررسی میشود.
درباره اعترافاتی که در شرایط قانونی و با رعایت موازین حقوق بشری، زندانی بیان میدارد، هیچ بحثی در این مقاله وجود ندارد. در اینجا درباره آن نوع از اعترافات اجباری سخن میرود که زندانی سیاسی-عقیدتی در شرایطی مغایر با موازین حقوق بشر و مخالف با قوانین و استانداردهای قضایی، بر زبان میراند و بر کاغذ مینویسد و اين اظهارات برخلاف نظراتی است که زندانی پیش از ورود به زندان گفته یا نوشته است. زندانی در مواجهه با فشار برای اعتراف کردن، چند راه پیش رو دارد:
1- خوش فرمانی در اعتراف اجباری: اعتراف کردن میتواند شکل خوش فرمانی به خود بگیرد هنگامیکه زندانی اعتراف کننده نه تنها برخلاف نظرات سابق خود، حرفهای زندانبان را تکرار میکند بلکه با او عقد همکاری میبندد و پس از آن نيز به حمایت از اعترافگیران میپردازد. اگر چه بندرت، اما گاهی دیده شده است که بعضی از زندانیان سیاسی، پس از آزادی از زندان و بازگشت به شرایط عادی، باز هم به همکاری با بازجویان و زندانبانان خود ادامه میدهند و حتی در خدمت گسترش نظرات آنها به فعالیت میپردازند.
2- نافرمانی از اعتراف اجباری: اعتراف نکردن، نافرمانی از خواسته ناحق بازجویان است و شکلی متعالی از مقاومت انسانی است که در برابر خواست ناجوانمردانه اعتراف گیران، تن به اعتراف دروغین نمیدهد و برخلاف وجدان خویش سخن نمیگوید. نافرمانی در برابر امر نادرست یک فضیلت انسانی است و لازمه آن مقاومت و قبول هزینه و تحمل رنج زیادی است که زندانی نافرمان میپردازد. اما استقامت و نافرمانی از اعتراف، در شرایطی که زندانبان و بازجو پایبند به رعایت حقوق انسانی زندانی نباشند، سخت است و جانفرسا. سرپیچی از خواسته ناحق زندانبان ظالم، امری سترگ است و هر کس را توان و ظرفیت آن نیست. اما شخصی که در برابر فشار برای انجام اعترافات دروغین طاقت میآورد، روانی سالم و روحیه قوی خواهد داشت و حتی ممکن است که تا پای جان خویش تن به اعتراف کردن ندهد.
3- بدفرمانی در اعتراف اجباری: اعتراف کردن گاهی شکل بدفرمانی به خود میگیرد. در این حالت، زندانی پس از اقدام به حداکثر مقاومت و استقامت جهت تن ندادن به خواسته ناحق اعتراف گیران، در هنگامیکه دیگر توان بیشتری را در تحمل فشار ندارد، به بدفرمانی در اعتراف تن میدهد تا هزینه و رنج وارده بر خویش را کاهش دهد. در این نوع اعتراف، آنچه بر دل زندانی میگذرد با آنچه بر زبان میراند کاملا متعارض است.
وقتی که شخص به روشی اعتراف میکند که با ادبیات پیشین او کاملا در تعارض است، وقتی که در شرایطی اعتراف میکند که ظاهر جسمی او با ظاهر عادی او بسیار متفاوت است و نشانگر ضعف جسمانی یا عدم تعادل روانی زندانی است، وقتی که در اعتراف کردن، عدم انسجام کلمات، تاکیدهای نابجا و خواندن متنهای آماده مشاهده میشود، این نوع اعتراف اگرچه در ظاهر اعتراف است، اما آنچه از آن برداشت میشود، چیز دیگری است و حتی ضد آن هدفی است که اعتراف برای آن گرفته شده است. اين اعترافات در عین حال فایده ای را هم برای اعتراف گیران ببار نمیآورد، بلکه نتیجه ای معکوس میدهد. وقتی که اعترافات زندانی رنجور در مقابل چشم همگان قرار میگیرد، تغییر ظاهر زندانی و شکنندگی نقش بسته بر چهره و کلام او، آشکار کننده نقیض همه آن حرفهایی است که زندانی بر زبان میآورد. این اعترافات به جای آنکه به ضرر فرد زندانی شود، به زیان اعتراف گیران میشود.
البته بدیهی است که این بدان معنا نیست که هر اعتراف کردنی، بدفرمانی است. اگر شخص پس از آنکه از زندان بیرون آمد و به وضعیت عادی زندگی برگشت، باز هم همان اعترافات خود را تایید بکند، در آنصورت آن اعترافات، بیان نظرات واقعی شخص است و نه عمل بدفرمانی.
بدفرمانی در اعتراف توسط زندانی سیاسی-عقیدتی، در شرایطی که شخص در شرایط ناعادلانه و تحت فشار شدید و ظلم مضاعف قرار گرفته است، امری موجه خواهد بود. در این باره داستانی از دوران حیات پیامبر رحمت نقل میشود. در صدر اسلام، کفار پدر و مادر عمار را به خاطر اسلام آوردن، شکنجه و شهید کردند و پس از آنان عمار را شکنجه کردند تا مجبور شد که سخنانی بر خلاف ایمان خود بر زبان آورد. عمار داستان را نزد پيامبر(ص) نقل کرد که ابوجهل رئيس مشركان از من دست برنداشت تا مجبور شدم بر اثر فشار شكنجه از بتان به نيكي ياد كنم و از تو پيامبر خدا به بدي نام ببرم!
پيامبر فرمود: دلت در چه حالي است؟
عمار گفت: دلم پر از ايمان و اطمينان است.
پیامبر خطاب به عمار فرمود: اگر باز هم جانت در خطر افتاد اين كلمات را بگو و خودت را نجات بده. تو سر تا پا ايمان هستي. (1)
اینگونه است که پیامبر، بدفرمانی عمار را در راه نجات جان خود مشروع دانست زیرا مهم آن بود که در باطن او چه میگذشت.
به هر حال انسانهایی که در شرایطی مغایر با قانون و موازين حقوق بشر، تحت فشار و یا شکنجه قرار میگیرند تا نظراتی مخالف با باورهای خود را در برابر انظار عمومی بگویند، غالبا دوگونه رفتار میکنند: یا مقاومت و نافرمانی میکنند و حاضر به اعتراف نمیشوند و درنتیجه هدف اعتراف گیران تامین نمیشود. اگر هم که زندانی مجبور به بدفرمانی شود و برخلاف اعتقادات قلبی خود اعتراف کند، از آنجا که در اثر فشار و شکنجه وارده بر او، زندانی به لحاظ جسمی و روانی بسیار متفاوت با واقعیت خودش ظاهر خواهد شد و سخن خواهد گفت، در نتیجه نمایش اعترافات، همدلی مردم با زندانی را برمی انگیزاند و تاثیر معکوس بر روی مخاطبان میگذارد. پس در هر دو حال به ضرر اعتراف گیران است.
1- به نقل از مطلبی در روزنامه اعتماد ملی، 13 تیر 1388، دکتر صادق آیینه وند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر