زماني فرامیرسد که عدمهمکاري، به اندازه همکاري وظيفه هر کس ميشود و کسي که از اين حق خود صرفنظر کند، انسان شمرده نميشود. «گاندی»
1- یکی از ویژگیهای نافرمانی مدنی که توسط اکثر تئوری پردازان سیاسی و مبارزان مدنی بر آن تاکید شده است، پذيرش مجازات نافرمانی از قانون می باشد.(1) قانونی که از نظر نافرمانان مدنی، ناعادلانه و نادرست میباشد، شکسته میشود و داوطلبانه مجازات تعیین شده برای آن هم تحمل میشود تا توجه قانونگذاران و افکار عمومی را به نادرستی آن معطوف کنند. اما در اینجا شرط مهمی که وجود دارد آنست که نافرمانان از میزان مجازات اطلاع دارند و از طرف دیگر اطمینان دارند که در صورت نقض قانون، همان مجازات در انتظار آنان است و نه مجازاتی بیشتر و یا غیر قابل پیش بینی. این شرط خود نیازمند شرط دیگری است که سیستم قضایی، رفتاری منصفانه، عادلانه و پایبند به قانون با نافرمانان داشته باشد و مجازاتی بیش از آنچه در قانون آمده است را اعمال نکند. لازمه این شرط نیز آن است که سیستم قضایی مستقل باشد و از نهادهای دیگر قدرت، فرمان و دستور نگیرد تا خود تبدیل به اهرم فشار بر نافرمانان نگردد بلکه بیطرفانه رفتار معترضان و نافرمانان را در مواجهه با دولت و حکومت مورد داوری قرار دهد و بر طبق قانون حکم کند.
به طور مثال متحدان مبارز آفريقايي در سال 1952، اولين فعاليت نافرماني مدني با نام «مخالفت با قوانين ناعادلانه» را به راه انداختند و ماندلا به عنوان رهبر نهضت برگزيده شد. سياهان آفريقاي جنوبي بهشدت از نهضت نافرماني مدني استقبال کردند و گروه گروه به زندان افتادند. در دستههاي منظم به مکانهايي که روي در ورودي آنها نوشته شده بود فقط اروپايي ها (از قبيل ايستگاههاي قطار، پستخانهها، و پارکها) وارد شدند. حکومت نظامي را که فقط براي محدود کردن رفت و آمدهاي سياهان برقرار شده بود، ناديده گرفتند. ماندلا در پي ادامه مبارزات، در سال 1956 به همراه ديگر رهبران مبارزه بازداشت و مورد محاکمه قرار ميگيرد. هنگاميکه جريان اين دادرسي طولاني به پايان رسيد، قاضي در مارس 1961، راي به عدم اثبات توسل آنها به زور را داد که نشاني از بلوغ نظام قضايي و حقوقي آن روز آفريقاي جنوبي داشت. اما واکنش دولت متفاوت بود و بر ميزان فشار و سرکوب افزود. (2)
در کشوری که سیستم قضایی اش پایبند به رعایت قوانین نیست، نه تنها مجازات نافرمانی مدنی نمیتواند قابل پیش بینی باشد بلکه حتی اعتراض درچارچوب قانون نیز میتواند موجب مجازات سنگین شود. ضرب و شتم، توهین و اهانت حداقل نوع برخورد با معترضان است و آنها حتی در بعضی موارد هدف تیراندازی قرار میگیرند و به قتل میرسند. شاید به همین دلیل است که بسیاری از فيلسوفان سياسی مانند جان رالز، هانا آرنت و هابرماس تاکید میکنند که نافرمانی مدنی، فقط براي شرايط مخصوصي از يک جامعه دموکراتیک و نسبتا عادلانه طرح مي شود (3). از اینرو حکومتی که از نافرمانی مدنی شهروندانش میهراسد و برخوردی خشن با آن از خود نشان میدهد، غیردموکراتیک بودن و ناعادلانه بودن سیستم خود را عیان میکند. زیرا همانگونه که هابرماس بدرستی میگوید، واکنش در برابر نافرمانی مدنی، سنگ محک بلوغ نظام مردمسالار است. (4)
در حکومتهای سرکوبگر تنها راهی که میتواند هزینه غیر قابل پیش بینی بودن نافرمانان مدنی را تا حد زیادی کاهش دهد، اقدام همگانی و جمعی نافرمانی مدنی است. به هر حال در چنین حکومتهایی، طبیعی است که مردم کمتر به نافرمانی مدنی اقدام میکنند و به جای آن نوع دیگری از اعتراض مدنی را انتخاب مینمایند که در آن بتوان تا حد امکان هزینه اعتراض را کمتر و قابل پیش بینی نمود.
2- حال سوال این است که در چنین شرایطی مردم چه نوع اعتراض مدنی میتوانند انجام دهند؟ در این چنین شرایطی آنچه اهمیت دارد نوعی از مبارزه است که کمترین مواجهه مستقیم را با ماموران حکومت داشته باشد. میتوان گفت که «عدم همکاری» موثرترين روش در چنین شرایطی است. اين روش اصلی ترین ابزار مبارزاتی گاندی بود که بهعنوان شکلي از اعتراض و ابزاري مناسب براي فلج کردن و فرو ريختن قوانين انگليسي و در عين حال بهعنوان رفتاري نمادين و وسيلهاي براي از کار انداختن ماشين بروکراتيک انگليس از آن استفاده شد. عدمهمکاري بايد در مقياس وسيع انجام پذيرد تا اثرگذار باشد و شرکتکنندگان از پير و جوان و نوجوان را با خود همراه سازد. علاوه براين لازم نيست که عدمهمکاري غيرقانوني باشد بلکه در بسیاری موارد اين عمل عبارتست از رد کردن مزاياي سيستم از طريق اعمالي مثل عدم شرکت در مراسم (رسمی، تشریفاتی و یا مذهبی) ، برگرداندن مدالها و نشانها، عدم خريد اوراق مشارکت دولتي و عدم پذيرش مسندهاي کشوري و لشگري و امثالهم. (5)
روش عدمهمکاري ميتواند در عرصه های مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي بکار گرفته شود. نمونهای از عدم همکاری اجتماعی که هر فردی میتواند آنرا انجام دهد، خودداری از معاشرت اجتماعی با خانواده افرادی است که به اشکال مختلف با حاکمیت همکاری میکنند البته باید مراقب بود که افرادی از حاکمیت که در حال تغییر روند و گرایش به حمایت از مردم هستند را بتوان جذب نمود. نمونه ای دیگر خودداری ورزشکاران از شرکت در مسابقات و عرصه های بین المللی است که میتوانند در آنها برای رژیم افتخارآفرینی کنند. عدم همکاری هنرمندان و نخبگان با رسانه های در انحصار دولت نیز از نمونه های تاثیر گذار عدم همکاری اجتماعی خواهد بود.(6) (نمونه امروزی آن در ايران، عدم همکاری اعتراضی استاد محمدرضا شجریان با صدا و سیماست)
عدم همکاری اقتصادی شامل تحریم کالاها و خدماتی میباشد که برای دولت درآمدزاست. همچنین خارج کردن وجوه نقدی از بانکها، تشویق شرکتها و مراکز تجاری به همکاری با اعتصابها و عدم کمک به صندوقهای خیریهای که توزیع آن در دست حکومت است، از دیگر موارد عدم همکاری اقتصادی میباشد. (نمونه امروزی آن در ايران، تحریم خريد کالاهایی است که در صدا و سیما تبلیغ میشوند)
عدم همکاری سیاسی نیز شامل خودداری از قبول مسندها و عناوین حکومتی توسط شخصیتهای سیاسی و همچنین عدم حضور در مراسمهای رسمی که توسط حاکمیت برگزار میشود، میباشد.
در روزهای اخیر با فتوای دو تن از مراجع شيعه، آیت الله منتظری و آیت الله بیات زنجانی، درباره لزوم مبارزه وعدم همکاری با دولت نامشروع، حجت شرعی برای افراد مذهبی نيز در اینباره ايجاد شده است. (7)
3- در جوامع غیردموکراتیک و در برابر سیستم قضایی غیرمنصفانه که در آن پایبندی به مجازات قانونی و متناسب با نافرمانی شهروندان وجود ندارد، یکی دیگر از روشهای مبارزه مدنی، شیوه «بدفرمانی مدنی» است. در پژوهشی که پیشتر بر روی انواع اعتراضات و مبارزات مدنی انجام داده بودم، ويژگیهای اين شیوه را ذکر کرده و برخی از نمونه های آنرا در ايران برشمردم.(8) بدفرماني مدني، حرکتي اعتراضي نسبت به قانون يا سياستي است که افرادِ جامعه آنرا ناعادلانه يا غيرقابلقبول ميدانند و ليکن مانند نافرماني مدني، آن قانون يا رويه را به طور آشکار نقض نميکنند بلکه آنرا به صورت ناقص يا تغييريافته و به اصطلاح نصفه و نيمه اجرا ميکنند و يا به معناي واقعي کلمه، آنرا «بد» اجرا ميکنند. یکی از اهداف بکارگیری این روش اعتراضی، پرداختن «هزينه کم» توسط فرد بدفرمان خواهد بود، زيرا با بهرهگيري از اين روش، نميتوان او را فردي نافرمان خواند که بايد هزينه سرپيچي از قانون را بپردازد. بدين ترتيب شخصِ بدفرمان، قانون و قانونگذار و مجري قانون را گيج ميکند. اين حرکت بنا به خاصيت دوگانه خود در حفظ ظاهر و نقض باطن قانون، دست حکومت را در اعمال خشونت تا حدي ميبندد. بیشترین تاثیر بدفرمانی شرافتمندانه برای مامورانیست که در موقعیتهایی قرار دارند که امکان سرپیچی مستقیم از مافوق خود را ندارند و در عین حال راضی به انجام عمل نادرست مقرر شده نیز نیستند. در این شرایط آنها با وقت کشی يا کم کاری میتوانند از شدت اثر عمل بد خود بکاهند. بهترین مثال برای بدفرمانی شرافت آمیز میتواند مربوط به نحوه عمل سربازان و مامورانی باشد که دستور به ضرب و شتم مردم معترض را دارند. از یک طرف سرپیچی دستور مافوق هزینه سنگینی را برایشان در پی دارد و از سوی دیگر وجدان آنها راضی به اعمال خشونت بر ضد مردم بیگناه نیست. در این حالت است که بدفرمانی راهی برای تسکین وجدان ضارب و درد مضروب خواهد بود بدینگونه که سرباز نشان میدهد که معترضان را میزند اما سعی میکند که آنها را به سمت راه گریز بکشاند. باتوم را ظاهرا بر بدن معترضان فرود میآورد اما بدانگونه که در پشت صحنه فیلمها انجام میشود و نه ضربه ای با تمام توان. اینگونه است که هم وجدان مامور کمی آسوده تر خواهد بود و هم بدن معترض بی گناه در امان. اینگونه ماموران نامعذور، یقینا توسط معترضان نیز به انصاف شناخته میشوند و هرگز آنها را غیر از خود نخواهند دانست. بدفرمانی شرافت آمیز نشان میدهد که حتی در شرایط بحرانی هم هیچ بهانه ای برای اطاعت مطلق از امر نادرست پذیرفته نیست زیرا که اگر نمیتوان از قانون یا دستور نادرست سرپیچی کرد، حداقل میتوان آنرا بد اجرا نمود تا پیامد ناخوشایند آنرا کاهش داد.
4- مبارزات مدنی درصورتیکه به شکل جمعی و فراگیر صورت پذیرد، موثر است. از اینرو این نوع اعتراضات معمولا نیاز به رهبری دارد. اگرچه که نقش رهبری در مبارزات مدنی در دورانی که اطلاعرسانی دیجیتال از طریق اینترنت و ماهواره صورت میپذیرد، مانند گذشته فرد محور و متمرکز نمیباشد، اما در هر حال یک هسته مرکزی تا حد زیادی جهتدهنده نوع حرکت اعتراضی خواهد بود. در حوادث پس از انتخابات اخیر در ایران، جنبش اعتراضی مردم انتظار داشت تا از سوی کاندیداهای معترض جهت داده شود و آنها پیشرو در اقدامات اعتراضی باشند. آقایان موسوی و کروبی نیز تا این لحظه با این جنبش همراه بوده و خود را از آن جدا ندانسته اند و از اینرو تا اینجا بعنوان رهبران اعتراضات اخیر شناخته میشوند. اگرچه همانگونه که خود اعلام کرده اند ابتکار عمل را بدست خلاقیت جوانان مبارز قرار داده اند، اما مهم اینست که آنها نیز خود مستقیما در مبارزه و اعتراض شرکت جسته و عمل اعتراضی متناسب با موقعیت خود را انجام دهند. نمیتوان در جایگاه رهبری اعتراضی بود و خود اقدام مستقیم به اعتراض مدنی نکرد.
صدور بیانیه های اعتراضی یکی از مهمترین روشهای اعتراضات مدنی است. آقایان موسوی و کروبی نیز تاکنون چندین بیانیه اعتراضی و آگاهی بخش منتشر ساخته اند. اما همانطور که گفته شد، عدم همکاری، اصلی ترین روش اعتراضی قابل انجام و موثر در شرایط حاضر است. شخصیتهای معترض به نتیجه انتخابات خود باید پیشرو این حرکت اعتراضی باشند. مهدی کروبی در راستای اعتراض به تقلب صورت گرفته در دور قبلی انتخابات ریاست جمهوری، با استعفا از مشاورت رهبر و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، از پستهای حکومتی کناره گیری کرده و عدم همکاری سیاسی خود را نشان داد. او همچنین در روزهای اخیر به ملاقات با خانواده زندانیان سیاسی و دگراندیش رفته و اعتراض خود را به بازداشتها اعلام نمود و یکبار دیگر مرز خودی و غیرخودی را ناديده گرفت. اما آقای موسوی بعنوان اصلی ترین نامزد معترض به نتایج انتخابات، تاکنون که بیش از یکماه از اعلام نتایج دستکاری شده انتخابات میگذرد، از مقامات حکومتی و انتصابی خود استعفا نداده است. بنظر نمیرسد که ادامه عضویت ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی و رياست فرهنگستان هنر در شرایط حاضر دارای فایده ای برای جنبش اعتراضی مردم ایران و حتی شخص ایشان باشد. اگر هم علتی برای خودداری ایشان از استعفا از مقامات حکومتی شان وجود دارد، بهتر است که درباره آن آگاهی بخشی شود زیرا که تداوم این مساله ایجاد ابهام میکند. همچنین تاکنون گزارشی از ملاقات ایشان با خانواده زندانیان و فعالان سیاسی معترض نیز داده نشده است و وقت آنست که ايشان به مرزبندی با نيروهای دگرانديش پايان دهند. به هر حال نمیتوان در جایگاه رهبری یک جنبش اعتراض مدنی قرار داشت و خود اقدام به عمل مستقیم نکرد. بقول گاندی "هرگز هيچ چيز بر روي زمين بدون اقدام مستقيم تحقق نپذيرفته است". عدم همکاری سیاسی اولین اقدام اعتراضی یک شخصیت سیاسی معترض میباشد.
5- نکته آخر آنکه درباره مبارزه و اعتراض قانونی در شرايط کنونی باید توضیحی يادآوری شود. مبارزه قانونی تاکید دارد که قوانین موجود نقض نشود و اعتراض در محدوده قانون باشد. در این نوع اعتراض، سیستم حکومتی و قوانین آن محل اختلاف نیست بلکه بعضی از رفتارها، نادرست و ناعادلانه دانسته میشود. جدای از مناقشه ای که بر سر این موضوع مطرح است که آيا مشکل امروز ما از قوانین است و یا رفتارها، اما همانگونه که میرحسین موسوی در بیانیه نهمش اعلام کرده، "رعایت قانون تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد".(9) از اینرو پس از نقض قانون توسط نهادهای حکومتی، دیگر مبارزه قانونی تا حد زیادی بلاموضوع میشود زیرا که واکنش حکومت در برابر اعتراض قانونی و یا سرپیچی از قانون تفاوتی ندارد و از اینرو دیگر تاکید بر مبارزه قانونی موضوعیت ندارد بلکه آنچه مهم است، تنها مسالمت آمیز بودن نوع مبارزه است که مشروعیت بیشتری بدان میدهد.
در چنین شرایطی، قانونی یا فراقانونی بودن اعتراضات اهمیت اصلی را ندارد بلکه کم هزینه و پرهزینه بودن نوع مبارزه است که تعیین کننده است. اگرچه در حکومتهایی که قانون رعایت میشود و برخورد با معترضان بر مبنای قانون و انصاف میباشد، رابطه مستقیمی بین قانونی بودن و کم هزینه بودن برقرار است اما در جمهوری اسلامی نشان داده شده که این رابطه صادق نیست زیرا همانگونه که در وقایع اخیر مشاهده شد، برگزاری راهپیماییهای مسالمت آمیز که بر طبق اصل 27 قانون اساسی اعتراضی قانونی محسوب میشود، با ضرب و شتم شديد و حتی کشتن معترضان پاسخ داده شد. متاسفانه به سختی میتوان به یادآورد که حکومت ايران اعتراض قانونی را تحمل کرده باشد و از اينرو اين نوع اعتراض از سالها قبل معنای خود را از دست داده است زيرا بنظر میرسد که در جمهوری اسلامی اساسا اعتراض، عملی غيرقانونی است.
پی نوشت:
1- از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش هشتم)، نظرات نلسون ماندلا، عمار ملکی
2- پیشين
3- از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش ششم و هفتم)، نظرات هانا آرنت و جان رالز و هابرماس، عمار ملکی
4- پيشين
5- از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش نهم)، انواع ديگر اعتراضات مدنی، عمار ملکی
6- کتاب «جامعه مدني مبارزه مدني»، جين شارپ، ترجمه مهدي کلانترزاده، صفحات 108 تا 112
7- آیت الله بیات زنجانی: "در این مورد اگر عدم همکاری در برکناری فرد نامشروع و یا لااقل در کم کردن تصمیمات غیر قانونی او اثرگذار باشد، از باب نهی از منکر لازم است... اگر کسی رئیس دولت و نیز دولت را نامشروع بداند، نمی تواند با آنان کار کند و در صورت همکاری، جزو اعوان ظلمه به شمار می رود مگر آنکه آنقدر اضطرار پیدا کند که ناچار به همکاری شود که در اینصورت مکلف است به حداقل اکتفا کرده و در حد توان موجب تقویت دولت نامشروع نگردد و در حد امکان، برای حل مشکلات افراد صالح از تلاش خویش مضایقه نکند."
( http://bayatzanjani.net/fa/faq/question-202.html)
آیت الله منتظری: "همانگونه كه گفته شد متصديانى كه شرعاً و عقلاً توليت و تصدى امر اجتماعى را از دست دادهاند خود به خود از مقام خودمعزولند و تصدى آنان هيچگونه مشروعيتى ندارد و چنانچه به زور يا فريب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم بايد عدم مشروعيت ومقبوليت آنها را در نزد خود و بركنارى آنان از آن منصب را با رعايت مراتب امربهمعروف و نهىازمنكر و حفظ ترتيب < الاسهلفالاسهل والانفع فالانفع > و انتخاب مفيدترين و كم هزينهترين راه ممكن ابراز داشته و بخواهند.بديهى است كه اين وظيفهاى همگانىمىباشد كه هر كس را اعم از خواص و عوام جامعه به اندازه آگاهى و توانايى كه دارد فرامىخواند و كسى نمىتواند به بهانهاى ازعمل به آن شانه خالى كند و خواص جامعه كه از همه به شرع و قانون آگاهتر و تواناترند و از نفوذ كلمه و اعتبار بيشترى برخوردارند، مسئوليتى خطيرتر دارند."
(http://news.gooya.com/politics/archives/2009/07/090630.php)
8- از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش يازدهم و سيزدهم)، بدفرمانی مدنی، عمار ملکی
9- بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی
لينک اين مقاله در سايت روزآنلاين
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سلام خدمت دوست عزیزِِ
پاسخحذفممنون از مطالب خوب شما. مقاله جالبی بود. در یک مورد به نظرم می رسد که باید به نکته ای توجه شود. آنهم موضوع استعفا از سمت ها است. به چه دلیل موسوی باید از مجمع تشخیص یا ... استعفا بدهد. کار کروبی هم بسیار اشتباه بود. باید بمانند و حرف خود را بزنند تا آنها را اگر توانستند و زورشان رسید بیرون بیاندازند. طرف مقابل کمال آمال و آرزویش اینست که این گونه افراد نباشند تا راحت و بدون مزاحم کارهایشان را جلو ببرند و حالا ما خودمان دو دستی این امکان را برایشان فراهم کنیم. مطمئن باشید خیلی هم خوشحال می شوند.
به خانواده سلام برسانید.
88/4/25
دوست عزیز
پاسخحذفوقتی که آقای موسوی و یا کروبی در مسندهای حکومتی خود هیچ نقش تاثیرگذاری را نمیتوانند ایفا کنند، حضورشان چه ثمری دارد؟ حضور آنها تنها تاییدی خواهد بود بر تصمیمات اتخاذ شده در آن مجمعها. عدم همکاری با امر نادرست و سیستم ناعادلانه وظیفه ای اخلاقی است. با معیار شما آیت الله منتظری هم باید سکوت میکرد و در موقعیت خود میماند. در آنصورت دیگر او آیت الله منتظری نبود و کسی بود مانند بسیاری دیگر از آقایان. موفق باشید