۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

اینجا کجاست؟

به یاد دکتر محمد ملکی در آغاز چهارمین ماه اسارتش
و تقدیم به تمامی دانشگاهیان دربند - دانشجویان، دانش آموختگان و استادان- و به تمامی زنان و مردانی که با تحمل سرکوب ناجوانمردانه به اعتراضات مدنی خود ادامه میدهند



اینجا کجاست که در کوی و برزنش
گر با سکوت خویش بپرسی چرا؟ کجاست؟
مشت و گلوله و باتوم میزنند
بر پیر، بر جوان و بر مرد و بر زنش

اینجا کجاست که استاد پیر و شاگردان
همه را به آزمون مشترک بردند
در اتاقی، نه در کلاس دانشگاه
در کنار هم اما، به گوشه زندان

این سرزمین که ظلم کرده اش ویران
غاصبان به آن حاکمند و بیرحمند
مردمش اسیر و خسته، میرزمند
تا که آزاد کنند عاقبت، ایران

عمار ملکی
30 آبان 1388

۱ نظر:

  1. فریادی و دیگر هیچ .
    چرا که امید آنچنان توانا نیست
    که پا سر یاس بتواند نهاد.
    ***
    بر بستر سبزه ها خفته ایم
    با یقین سنگ
    بر بستر سبزه ها با عشق پیوند نهاده ایم
    و با امیدی بی شکست
    از بستر سبزه ها
    با عشقی به یقین سنگ برخاسته ایم
    ***
    اما یاس آنچنان تواناست
    که بسترها و سنگ ها زمزمه ئی بیش نیست !
    فریادی
    و دیگر
    هیچ !
    فریادی
    و دیگر
    هیچ !

    "احمد شاملو"

    پاسخحذف