۱ـ در فضای سیاسی ایران یکی از معروف ترین دسته بندی های
سالهای اخیر دوگانه اصلاح طلب یا انحلال طلب (برانداز) بوده است.
اصطلاح «اصلاح طلبی» اگر چه سالها قبل از دوم خرداد توسط
نیروهای اپوزوسیون مسالمت جو داخل ایران در مجلاتی مانند ایران فردا مطرح گردید،
اما بعد از انتخابات دوم خرداد و پیروزی سید محمد خاتمی و حامیان وی بعنوان یک
جریان سیاسی بر سر زبانها افتاد. از آن پس اصلاح طلبی به شیوه انجام اصلاحات از
درون حکومت و از طریق حضور در انتخابات و ورود به ساختار حاکمیت و با اعتقاد به
حفظ نظام و قانون اساسی و ارکان جمهوری اسلامی شناخته می شد و طرفداران و نمایندگان این
جریان در حاکمیت، بعنوان نیروهای اصلاح طلب معروف شدند.
البته بعضی از گروهها و فعالان سیاسی داخل کشور هم که
بعنوان اپوزوسیون جمهوری اسلامی شناخته می شدند و الزاما معتقد به قانون اساسی و ولایت فقیه
نبودند (مانند نهضت آزادی، ملی ـ مذهبی ها، دفتر تحکیم وحدت، سازمان
ادوار) نیز جزو نیروهایی با رویکرد اصلاح طلبی به حساب می آمدند و چون امکان حضور
در قدرت را نداشتند، به اصلاح طلبان غیرحکومتی
معروف بودند.
براندازی یا «انحلال طلبی» به شیوه
آن دسته از مخالفین جمهوری اسلامی اطلاق میشود که جمهوری اسلامی را اصلاح پذیر نمی
دانند و معتقد به تغییر نظام بوده و آنرا هدف اصلی مبارزه خود، چه با توسل به شیوه
های قهرآمیز و چه با استفاده از روشهای مسالمت آمیز قرار داده اند.
انحلال طلبی یا براندازی همواره یکی از اتهامات سنگین بوده
که حاکمیت جمهوری اسلامی به فعالان سیاسی و مدنی نسبت داده تا بتواند به بهانه آن
احکام سنگین برای آنها تعیین کند. این اتهام برای حذف مخالفین از هر گروه و دسته
ای مورد استفاده قرار گرفته است.
حتی زمانی در دوران اصلاحات
نیروهای ملی ـ مذهبی و نهضت آزادی به براندازی [قانونی!] متهم شدند و به همین
اتهام مدتی را در زندانهای انفرادی گذراندند و احکام سنگین زندان دریافت کردند.
اما اصلاح طلبی و انحلال طلبی برای
طرفداران این دو شیوه که چهارچوب اصلی فعالیت خود را حفظ نظام و یا حذف نظام قرار
داده اند، موضوع محوری مورد مناقشه بوده است تا آنجا که گاهی این دو دسته از واژه
اصلاح طلب و برانداز بعنوان دشنام سیاسی بر ضد یکدیگر استفاده می کنند.
بعد از حوادث انتخابات سال ۸۸ بخشی
از اصلاح طلبان که به جنبش سبز پیوستند، توسط حاکمیت به براندازی متهم شدند اما در
همان حال بسیاری از آنها هنوز خود را اصلاح طلب و طرفدار نظام میدانند و بر
مرزبندی خود با انحلال طلبان تاکید دارند.
۲ـ- اصلاح طلبی و انحلال طلبی
قاعدتا هیچ یک هدف نیستند بلکه دو شیوه برای رسیدن به هدف و مطالبه اصلی هستند که
عبارت است از تغییر وضع موجود برای رسیدن به حکمرانی دموکراتیک، عادلانه و قانون
مند. اما در عرصه سیاست ایران آنچه که در واقعیت مشاهده میشود این است که بخش مهمی
از طرفداران هر یک از این دو شیوه، تا آن اندازه بر شیوه خود اصرار و تعصب دارند
که اصلاح طلبی یا انحلال طلبی را در جایگاه «هدف» قرار داده اند. برای این گروه از
اصلاح طلبان، حفظ نظام پیش شرط پیگیری هر هدف دیگری خواهد بود و برای انحلال طلبان،
حذف نظام در اولویت قرار دارد. تا آنجا که بنظر میرسد برای این گونه اصلاح طلبان،
رسیدن به مطالبات دموکراتیک در صورت تغییر نظام غیر قابل قبول است و در مقابل برای
انحلال طلبان هم رسیدن به مطالبات دموکراتیک در صورت حفظ نظام نامطلوب است.
حال سوال این است که آیا تمامی
کسانیکه خواهان تغییر وضع موجود هستند باید در یکی از این دو دسته قرار گیرند و
تکلیف خود را با یکی از این دو شیوه مشخص سازند؟
از نظر نگارنده، گروه سومی در این
میان وجود دارد که مطالبه محور است و مساله اصلی اش حفظ یا تغییر نظام نیست بلکه
هدفش دستیابی به حقوق مدنی شامل انتخابات آزاد، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، آزادی
بیان/تجمع/ تشکل و ... است و احقاق این مطالبات را با شیوه مبارزه مدنی و مسالمت
جویانه پیگیری میکند. این مساله که آیا نظام با تن دادن به اصلاحات در چهارچوب نظم
مستقر حاضر به تامین این مطالبات هست یا که تنها با تغییر نظم موجود این مطالبات
برآورده خواهد شد، مساله اصلی این گروه سوم نیست. این گروه دغدغه اش تصاحب قدرت
نیست بلکه مساله اش تغییر مناسبات و تحقق مطالبات است.
چیستی و کیستی نظام و ناظم برای
این گروه از طرفداران تغییر وضع موجود، موضوعیت اصلی را ندارد بلکه این گروه سعی
میکند تا با استفاده از پتانسیل اجتماعی و فشار جامعه و مقاومت مدنی مطالبات خود
را کسب کند.
اینکه نظم ، نظام و ناظم مستقر
حاضر به تامین این مطالبات هستند و یا کسب آن را مشروط به حذف خود می دانند، مساله
گروه سوم نیست بلکه انتخاب حاکمیت جمهوری اسلامی است. گروه سوم وظیفه و هدف خود را
طرح و پیگیری حقوق مدنی اش میداند و آنرا از هر گروهی که بر سر قدرت باشد مطالبه
می کند. گروه سوم نه برای حفظ نظام می کوشد و نه برای حذف آن، بلکه برای دستیابی
به مطالبات مدنی خود تلاش میکند. طرفداران مطالبه محوری هیچ شخص یا گروه یا نظامی
برایشان تقدس ندارد. آنها هر تلاشی در راه مبارزه مدنی را که بر مبنای صداقت،
شهامت، عقلانیت و استقامت شکل گرفته باشد را ارج نهاده و پشتیبانی می کنند.
این رویکرد سوم نافی مطلق و یا
حامی مطلق دو جریان اصلاح طلبی و انحلال طلبی نیست و هویت مستقلی دارد اگر چه ممکن
است منتقد و موید بعضی از تلاشهای دموکراسی خواهانه هر یک باشد. البته می توان حدس
زد که متعصبان هر یک از این دو جریان، احتمالا به طرفداران گروه سوم روی خوش نشان
نداده و آنها را متهم به سازشکاری یا ساختارشکنی خواهند کرد.
فرای جنجالها و اتهاماتی که از یک
سو حاکمیت جمهوری اسلامی و از سوی دیگر بعضی از طرفداران دو جریان مذکور برای این
جریان سوم خواهند آفرید، این گروه باید شیوه و برنامه مشخص و متمایزی در مواجهه با
تحولات و مناسبات سیاسی پیش رو داشته باشد و با تعریف و اولویت بندی مطالبات مدنی
خود، برای طرح آنها در جامعه و تلاش برای کسب آنها برنامه ریزی کند.
جریان مطالبه محور یقینا از
پشتیبانی فعالان سیاسی و مدنی سرشناس و خوشنامی در داخل و خارج ایران برخوردار
خواهد بود که میتوانند یک رهبری جمعی و شبکه ای را برای این جریان شکل دهند و
طرفداران خود را در یک ارتباط دموکراتیک و ملی جذب و همراه سازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر