۱- ارزشهای فرهنگی یک ملت به عنوان باورهای مشترک میان آنها شناخته می شوند که نمایانگر گرایش اکثریت یک جامعه به یک ارزش است. به طور مثال وقتی گفته می شود که فردگرایی ارزش فرهنگی در کشوری مثل هلند است و یا جمع گرایی یک ارزش فرهنگی در اندونزی است، این بدان معنی است که اغلب مردم این جوامع به یکی از این دو ارزش فرهنگی بیشتر متمایل هستند.
در دوران مدرن، با استفاده از روشهای نوین نظرسنجی و تحلیل های آماری، ارزشهای فرهنگی مردم کشورها و تفاوتهایشان تعیین می شود. شناخت تفاوت ارزشهای فرهنگی به عنوان یک شاخه علوم اجتماعی، در برقراری روابط میان-فرهنگی اهمیت بالایی دارد و در حوزه های مختلف جامعه و سیاست مورد بهره برداری قرار می گیرد. مهمترین کاربرد این دانش در زمینه هایی است که تعامل و برخورد افراد با فرهنگ های مختلف بیشتر امکان بروز خواهد داشت.
ارتباطات در تجارت بین المللی، مدیریت و همکاری در پروژه های بین المللی نمونه هایی از حوزه های کاربرد این دانش است. یکی دیگر از مهمترین کاربردهای شناخت تفاوت میان فرهنگی، حوزه روابط دیپلماتیک و بین الملل است. در این حوزه دیپلمات های یک کشور بدلیل مراودات مستمری که با افراد کشورهای دیگر دارند، باید از تفاوتها و حساسیتهای فرهنگی کشورهای مختلف کاملا آگاهی و شناخت داشته باشند تا بروز رفتارهای نابجا، موجب ایجاد حساسیت و حتی سوء تفاهمات جدی و بعضا غیر قابل جبران در روابط دیپلماتیک نشود. این مساله نیاز به آموزش کافی و پرورش نیروهای آگاه به تفاوتهای فرهنگی دارد که در کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک معمولا مورد توجه قرار می گیرد.
به عنوان یک نمونه از اهمیت دادن به این مساله در حوزه روابط بین الملل، می توان به نحوه پوشش خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در مذاکرات با مقامات جمهوری اسلامی اشاره کرد. ایشان بعد از اینکه متوجه شد رسانه های جمهوری اسلامی نسبت به پوشش یقه لباس ایشان در دیدارهای قبلی حساسیت داشته و در گزارش های خبری عکس وی را سانسور کرده اند، در دور جدید مذاکرات در هفته گذشته، هنگام دیدار با مقامات ایرانی از شال گردن استفاده کرده تا نشان دهد که به این مساله توجه دارد. این ملاحظات دیپلماتیک در حذف مشروبات الکلی از ضیافتهایی که مقامات کشورهای اسلامی در آن حضور دارند نیز مشاهده می شود.
۲-رفتار یک فرد یا گروه کوچکی از مردم یک جامعه را هرگز نمی توان نماینده فرهنگ کل آن کشور دانست، اما با این وجود بعضی افراد یک کشور که پستهای سیاسی حساسی دارند و رفتار و گفتارشان در رسانه های عمومی و بین المللی بازتاب می یابد، در چشم مردم دیگر کشورها به عنوان نمایندگان فرهنگی یک کشور شناخته می شوند و رفتارهای ایشان می تواند تبعات ملی به همراه داشته باشد .
این مساله باعث می شود که حکومتها به طور ویژه در آموزش و انتخاب دیپلماتها و کارگزاران سیاسی در عرصه بین المللی که حرکاتشان بیشتر زیر ذره بین قرار می گیرد، وسواس و دقت به خرج دهند تا نمایندگان کشورشان چهره موجه و مثبتی از آن کشور و فرهنگش در برابر دیدگان دیگران قرار دهند.
این حساسیت در کشورهای دموکراتیک و دولتهای پاسخگو که مردم امکان بازخواست حکومت و کارگزارانش را دارند، مورد توجه ویژه قرار می گیرد. در این کشورها دیپلماتها و کارگزاران سیاسی بدلیل اینکه اعتبار سیاسی و آینده شغلی خود را در گرو رضایت مردم از عملکرد خود می دانند، تلاش می کنند تا بر رفتار و گفتار خود بخصوص در عرصه های بین المللی کنترل بیشتری داشته باشند.
در کشورهای غیر دموکراتیک که حکومت کنندگانش خود را پاسخگو به مردم نمی دانند، دیپلماتها و کارگزاران سیاسی کمتر به اهمیت مساله بالا توجه نشان می دهند. آنها در واقع دست نشانده حکومت غیردموکراتیک هستند و خود را در برابر مردم پاسخگو نمی دانند و تنها به جلب رضایت و حمایت حکومت متکی هستند. آنها به همین دلیل ملاحظات و مراعات رفتاری پذیرفته شده در عرف بین المللی را کم اهمیت می دانند و به تبعات احتمالی رفتارهای خطا و نابجای خود چندان بها نمی دهند.
این افراد در بعضی موارد به پشت گرمی حمایتهای حکومت و البته بدلیل عدم آموزش و بی مبالاتی، رفتارهای نادرستی را که بخاطر مصونیتهای ناعادلانه بعضا در کشور خود براحتی و بدون هیچ عواقبی انجام می دهند را در کشور محل ماموریتشان هم انجام می دهند، که گاه موجب رسوایی و تبعات دیپلماتیک در روابط کشورها می شود.
این افراد معمولا از نظر افکار عمومی دیگر کشورها به عنوان نمایندگان فرهنگ کشورشان محسوب می شوند، اما چون در ساختار غیردموکراتیک حاکم بر آن کشور، نمایندگان واقعی مردم اجازه حضور در مناصب حکومت را ندارند، در واقع آنها را نباید نمایندگان فرهنگی آن کشور بلکه نمایندگان «فرهنگ حاکمان» بحساب آورد، اگر چه متاسفانه این تفکیک را نمی توان به سادگی به افکار عمومی کشورهای میزبان یادآوری کرد.
۳- اتهام اخلاقی که علیه یک دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی در برزیل مطرح شد و حمایتی که سفارت ایران در برزیل از او انجام داد و فرهنگ ایران را دستمایه توجیه اتهام وی کرد، مثالی از بحث فوق است. زشت تر از اتهامی که علیه دیپلمات ایرانی مطرح شده است، تعرضی است که سفارت جمهوری اسلامی در برزیل به فرهنگ ایران کرد و رفتار احتمالی او را به “تفاوت فرهنگی” مرتبط ساخت.
رفتارهای نابجا و غیراخلاقی ممکن است از مقامات سیاسی و دیپلماتهای کشورهای دموکراتیک و توسعه یافته هم سر بزند. مساله اتهام تعرض جنسی دومینیک استراوس کان، رییس صندوق بین المللی پول و یکی از کاندیداهای بالقوه ریاست جمهوری فرانسه در آن زمان، و یا اتهام رسوایی اخلاقی دیپلمات آمریکایی در روسیه یا ماموران تیم حفاظت اوباما نمونه های اخیر از این اتفاقات بوده است. اما آنچه اهمیت دارد نحوه مواجهه کشور مسئول در مواجهه با این گونه موارد است.
در کشورهای پاسخگو، این رفتارهای ناهنجار معمولا به بهانه “تفاوت های فرهنگی” توجیه نمی شود و رفتار شخص خاطی مورد تحقیق و بررسی قرار میگیرد و با آن به طور قاطع برخورد می شود. در اینگونه موارد، مقامات آن کشور تمام تلاش خود را می کنند تا رفتار زشت آن مقام سیاسی را بی ارتباط به کلیت جامعه و فرهنگ ملی خود نشان دهند و اعتبار ملی و فرهنگی خود را بازیچه لغزش یک کارگزار سیاسی قرار نمی دهند.
در هر جامعه ای که انسان و حقوق بشر ارزش داشته باشد، تعرض به انسان دیگر با مجازات و تنبیه روبرو خواهد بود. اگر در کشوری این بدعت زشت وجود دارد که کارگزاران حکومت به خاطر تعرض به دیگران مورد مجازات قرار نمی گیرند، دلیل بر این نمی شود که تصور کنند همه جای دنیا از این مصونیت برخوردارند.
اگر فرهنگ تعرض بدون مجازات، در میان کارگزاران ساختار سیاسی موجود مساله ای عادی و بخشی از «فرهنگ حاکمان» شده، اما این بدعت زشت همواره در تاریخ و فرهنگ ایران یک ضد ارزش بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر