۱۳۹۳ مرداد ۹, پنجشنبه

نزاع نابرابر، مشت آهنین و استراتژی مبارزه در فلسطین …


۱- حملات اسراییل به فلسطین بی رحمانه و غیرانسانی است. نوع واکنش نظامی اسراییل به فلسطین تناسبی با کنش طرف مقابل ندارد. بهانه اسراییل برای ادامه حملات نظامی سنگین و کشتار سهمگین، راکت پرانی حماس به سوی مناطق مسکونی اسراییل است. هر مقام اسراییلی وقتی در رسانه ها با این انتقاد مواجه می شود که حملات شما موجب مرگ تعداد زیادی غیرنظامی شده است، این پاسخ کلیشه ای را می دهد که ما قصد کشتن غیرنظامیان را نداریم اما اگر شهرهای شما مورد هدف هزاران راکت قرار می گرفت، چه می کردید؟ مقامات اسراییلی همواره پرسش درباره کشتن غیرنظامیان در فلسطین را با سوال بالا پاسخ می دهند و اگر چه پاسخ آنها هرگز توجیه کننده این سطح از خشونت و کشتار نیست، اما بنوعی تلاش می کند تا از این نزاع نابرابر، تصویر یک جنگ دو سویه را در مقابل چشم افکار عمومی – بویژه در غرب – ترسیم کند.

۲- اسراییل کشوری دموکراتیک اما اشغالگر است. ماهیت اشغالگری اسراییل و تعدی به مرزهای تعیین شده سال ۱۹۶۷، باعث شده که بخش بزرگی از مردم صاحب آن سرزمین – یعنی فلسطینیان - از حق تعیین سرنوشت و اداره سرزمین خود محروم باشند. از اینرو دموکراسی موجود در اسراییل مشابه دموکراسی موجود در آفریقای جنوبی دوران آپارتاید است. در درون اسراییل، احزاب مدرن وجود دارند که بر مبنای قواعد دموکراتیک و در انتخابات آزاد با یکدیگر رقابت میکنند و  ساختار حکومتی اسراییل شکلی از دموکراسی پارلمانی-توافقی است. در دوران نظام آپارتاید آفریقای جنوبی هم احزاب سفید پوست با یکدیگر رقابت می کردند و قاعده انتخابات دموکراتیک میان آنها برقرار بود. این واقعیت هم جنبه مثبت و هم جنبه منفی دارد. جنبه منفی آن این است که اسراییل در منطقه ای که جولانگاه دیکتاتورهای ریز و درشت است، ساختار دموکراسی درون خود را به رخ جهانیان می کشد و در نتیجه کشورهای غربی جامعه اسراییل را بیشتر شبیه خودشان می دانند و غالبا جانبدارانه از آن حمایت می کنند (البته این یکی از دلایل حمایت غرب از اسراییل است). اما جنبه مثبت آن این است که از دموکراسی موجود در اسراییل می توان اهرم فشاری ساخت تا با درگیر کردن جامعه مدنی درون اسراییل و فشار افکار عمومی در جهان، سیاستمداران اسراییل را وادار کرد که همانند رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی تن به عقب نشینی داده و به اشغال سرزمین های فلسطینی پایان دهد.

۳- اسراییل در حوزه های مختلف علمی، تکنولوژیک و اقتصادی در جهان سهم دارد. تولیدات علمی دانشمندان و محققان اسراییلی در حوزه های مختلف غیر قابل انکار است و از این جهت مراودات اسراییل با جهان – بویژه کشورهای غربی- اهمیت زیادی برای مردم این کشور دارد. از سوی دیگر اسراییل در درون خودش دارای جامعه مدنی پرقدرتی است. وجود این جامعه مدنی برآمده از دموکراسی درون اسراییل است که حکومت را در برابر مردم پاسخگو می کند. حضور این جامعه مدنی باعث می شود که حتی از درون اسراییل صداهای انتقاد و مخالفت با سیاستهای حاکمان اسراییل و یا نحوه برخورد بی رحمانه آنها با فلسطینیان هم شنیده شود. این مساله پتانسیل این را دارد که با مقاومت مدنی و گرفتن بهانه هایی که سالهاست حاکمان جنگ طلب اسراییل از آنها سو استفاده می کنند، بتوان جامعه مدنی اسراییل و جوامع مدنی متحدان اسراییل در غرب را بر ضد سیاست های اشغالگرانه و کشتار بیرحمانه مردم فلسطین بسیج کرد.

۴- هر بار که درگیری نظامی میان فلسطین (بطور ویژه حماس) و اسراییل آغاز می شود، این پرسش دوباره مطرح می شود که آیا موشک پراکنی حماس پاسخی منطقی و موثر به حملات اسراییلی هاست و آیا اکثریت فلسطینی ها با علم بر اقدامات تلافی جویانه اسراییل با این حملات موشکی موافق هستند؟

در کنفرانسی با یک جوان فلسطینی که دانشجوی دکترای علوم سیاسی در آلمان بود صحبت می کردم. او تز دکترایش درباره رفتار سیاسی و جنبشی حماس بود. او می گفت که طرفدار حماس نیست اما وجود یک بازوی نظامی در فلسطین را برای مبارزه با اسراییل ضروری می دانست. خانواده اش ساکن غزه بودند. مثل دیگر جوانان فلسطینی، جوان رنج دیده ای بود و در بحث ها اغلب تند و ملتهب می شد. یکبار سر میز شام با او صحبت کردم. به او گفتم اسراییل اشغالگر است و رفتارش با فلسطینی ها یک نوع آپارتاید است. در اینها که شکی نیست. از طرف دیگر اسراییل از قدرت نظامی و تسلیحاتی بسیار بالایی برخوردار است و حمایت دولتهای غربی را هم دارد. سیاستش در مقابله با هر اقدام نظامی یا انتحاری، مشت آهنین است و این را هم همه فلسطینی ها می دانند. اگر یک موشک به سمت آنها پرتاب شود و یکی کشته شود، دهها موشک به سمت مناطق فلسطینی نشین پرتاب می کنند و چندین برابر خسارات مالی و جانی بر جا می گذارند. پس عملا مبارزه و شکست نظامی اسراییل غیرممکن است و بیش از ۵۰ سال مبارزه هم این را ثابت کرده و عرفات هم در سالهای آخر به همین مساله رسیده بود.

به او گفتم موشک پرانی حماس به سمت مناطق مسکونی یا عملیات انتحاری همان چیزی است که حاکمان اسراییل برای ادامه حملات بی رحمانه و سیاست مشت آهنین به آن نیاز دارند و بهترین بهانه است تا دولتهای غربی و افکار عمومی در غرب را بتوانند با خود همراه کنند یا دهان آنها را ببندند.
به او گفتم آیا بهتر نیست که در عمل مبارزه نظامی با اسراییل به شکل یک مبارزه مدنی قهرآمیز درآید؛ گفتم من نگاه فانتزی به مبارزه مدنی ندارم و بر این باور نیستم که با روش گاندی میتوان اسراییل را وادار به پس دادن زمینهای اشغالی کرد. گفتم درک میکنم که مردم خشمگین و زجردیده فلسطین حاضر به قبول روش خشونت پرهیزی گاندی وار نیستند و اساسا تجویز این روش برای فلسطین یک نوع خیال پردازی فانتزی است. اما چرا مبارزان فلسطینی از مبارزه مدنی-قهرآمیز مانند ماندلا استفاده نمی کنند؟ زمانی که ماندلا تصمیم به مبارزه قهرآمیز با رژیم آپارتاید گرفت، در میان سه گزینه اقدامات تروریستی، جنگ چریکی و خرابکاری، روش خرابکاری را برگزید و در دادگاه هم از آن دفاع کرد. او میگفت که روش خرابکاری ما با تروریسم و تباه‏کردن زندگی انسانها منافات دارد. آنها با شیوه های خرابکاری چوب لای چرخ ساختار موجود می گذاشتند و با امتناع از اقدامات تروریستی و گرفتن جان انسانها، افکار عمومی جهان را هم با خود همراه کردند. از او پرسیدم چرا به جای موشک پراکنی بی هدف به سمت مناطق مسکونی اسراییل که اگر موفق هم باشد معمولا جان غیرنظامیان اسراییل را می گیرد و بهانه دیگری برای حملات نظامی اسراییل می شود، فلسطینی ها روش خرابکاری را بکار نمی گیرند؟ آیا از کار انداختن تاسیسات آب و برق و حمل و نقل بگونه ای که انسانی کشته نشود، اما در زندگی روزمره اختلال ایجاد کند روش بهتری نیست؟ آیا به جای پرتاب موشکهای بی هدف به مناطق مسکونی، چشاندن مزه محروم بودن از  آب و برق و امکانات زندگی به جامعه اسراییل - همان چیزی که مردم فلسطین دایم تجربه می کنند - تاثیر بیشتری ندارد و موجب فشار بیشتر به دولتمردان اسراییلی نمی شود؟ آیا جایگزینی این استراتژی، موجب نمی شود که بهانه موشک پراکنی به مناطق مسکونی از اسراییل گرفته شود و ماشین تبلیغاتی اسراییل از کار بیفتد؟
البته این کار نیازمند یک رهبر مدنی و محبوب در میان فلسطینیان است که به طور علنی هم به جهانیان اعلام کند که ما تا روزی که سرزمینهایمان را بازپس نگیریم، به مبارزات خرابکارانه خود ادامه می دهیم اما جان انسانها را هدف نمی گیریم. به همه جهان اعلام کند که ما صدها هزار نفر از کودکان و زنان و مردان بیگناهمان را در ده ها سال و در نزاعی نابرابر از دست داده ایم اما قصد کشتن انسانهای بیگناه را نداریم و مبارزات قهرآمیزمان را تنها با هدف ضربه زدن و ایجاد اخلال در ساختار رژیمی که سرزمین مان را اشغال کرده است انجام می دهیم تا افکار عمومی داخل اسراییل و جهان متوجه آنچه بر ما می گذرد شود. تا روزی حاکمان اسراییل حاضر شوند برای عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی و رسیدن به یک صلح واقعی بر سر میز مذاکره بنشینند.
او با این نظر مخالف نبود و می گفت شاید این شیوه مبارزه در مقابله با اشغالگری اسراییل کارآمدتر باشد. برای سامان دادن به یک مبارزه مدنی-قهرآمیز، آنچه فقدانش در فلسطین احساس می شود خلا وجود یک رهبر ملی-مدنی و کاریزماتیک است که بتواند رهبری اینگونه مبارزات را خردمندانه سامان دهد و گروههای مختلف فلسطینی را همراه کند و صدای واحدی از مظلومیت و صلح طلبی فلسطین را به جهان ارسال کند. متاسفانه منافع سیاسی برخی گروهها در داخل فلسطین و گروههای افراطی و جنگ طلب در اسراییل مجال تغییر در استراتژی مبارزه و اراده ایجاد صلح و پایان دادن به چرخه خونین در فلسطین را نمی دهد. و غمگنانه تراژدی فلسطین همچنان ادامه دارد ...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر