منتشر شده در بی بی سی
در سوگ یک اسطوره
نلسون ماندلا یکی از رهبران خوشنام جهان
در تاریخ است. او سمبل اسطوره ای مبارزه در دوران
معاصر است. ماندلا سالهای زیادی از عمر خود را در راه مبارزه با تبعیض
نژادی و احقاق حقوق مدنی سیاهان در آفریقای جنوبی گذراند. او بعنوان یکی از
الگوهای مبارزه مدنی در جهان شناخته می شود. بسیاری او را در کنار بزرگانی چون
مهاتما گاندی، مارتین لوتر کینگ و آنگ سان سوکی جزو رهبران مبارزه «خشونت پرهیز»
میدانند. اما اندیشه نلسون ماندلا درباره مساله عدم خشونت با دیگر رهبران مبارزات
بدور از خشونت تا حدی متفاوت است و این
همان چیزی است که از او الگویی متفاوت می سازد.
ماندلا اگر چه از
روش مبارزاتی بدور از خشونت گاندی الهام میگرفت، بتدريج اين روش را در راه مبارزه
با رژیم آپارتايد، ناکارآمد يافت و در سال ۱۹۵۳ به اين بدگمانی رسيد
که روشهای اعتراض قانونی و نافرمانی مدنی بزودی ناممکن خواهد گشت. او پس از آن در سخنان و موضع گیری
هایش بر ناکار آمدی عدم خشونت تاکید می کرد و خواهان استفاده از روش های مبارزه
قهر آمیز بود. وی در اينباره در خاطرات خود مینويسد:
«در هند گاندی با يک قدرت
خارجی طرف بود که در نهايت بسيار واقعگراتر و عاقبتانديش بود. درحالیکه سفيدپوستان
حاکمِ آفريقای جنوبی اينگونه نبودند. مبارزهی منفی بدور از خشونت، موقعی موثر است که نيروی مقابلتان به
قواعدی که شما به آن وفادار هستيد، پايبند باشد. اما اگر اعتراض مسالمتآميز با خشونت مواجه شود، سودمندی آن از بين
میرود. برای من عدمخشونت يک اصل
اخلاقی نبود، بلکه يک استراتژی بود. هيچ خير اخلاقی در استفاده از يک سلاح ناکارآمد وجود ندارد.»
ماندلا نهایتا توانست در سال ۱۹۶۱ رهبران کنگره ملی آفریقا را قانع
کند که شاخه نظامی کنگره را تشکیل دهد و در نتیجه مشی
مبارزه را از روشهای مقاومت مدنی مسالمتآميز به روشهای قهرآميز تغيير داد. با این وجود اما شیوه مبارزه او
هرگز «خشونت محور» و بر مبنای ترویج خشونت کور نبود. ماندلا در دفاعیه تاریخی خود
در دادگاه که با عنوان «من برای مرگ آماده هستم» شهرت یافت، از سیر روش مبارزاتی
خود اینگونه دفاع می کند:
«... قانونگذاران همه راههای قانونی را برای بيان مخالفت مسدود میکردند و ما خود
را در شرايطی میديديم که يا بايد وضعيت دائمی تحقير را میپذيرفتيم يا در قبال
بیعدالتی حکومت مقاومت میکرديم. ما سرپيچی از قانون را انتخاب کرديم اما بدون
توسل به خشونت. فقط بعد از وضع قوانين جديد عليه روشهای ما و بهدنبال تظاهرات
قدرتمدارانه از طرف حکومت برای نابود کردن همه مخالفان سياسی بود که تصميم
گرفتيم، جواب خشونت را با خشونت بدهيم.
ليکن خشونتی که ما انتخاب و اتخاذ کرديم، شبيه «تروريسم» نيست. همگی ما که گروه
«نيزه ملت» را تاسيس کرده بوديم، عضو کنگره ملی افريقا بوديم و برای حل کشمکش
سياسی بر اصول بدون خشونت و برپايه مذاکره تکيه میکرديم ... اما پنجاه سال بدون
خشونت هيچ چيزی برای مردم افريقا به بار نياورده بود، مگر قوانين بيش از پيش
سرکوبگرانه و حقوق هر چه کمتر... از ميان همه طرحها، چهار شيوه را مطرح کرديم؛
خرابکاری، جنگ چريکی، تروريسم و نافرمانی آشکار. سپس اولين گزينه را انتخاب کرديم
و مطمئن از انجام آن بوديم، بدون اينکه به روش ديگری متوسل شويم. با مشخص بودن
پيشينه سياسی ما، اين انتخابی منطقی بود. خرابکاری با تباهکردن زندگی انسانها
متفاوت بود و از آن جلوگيری میکرد و آينده روابط نژادی اميدبخش را نابود نمیکرد
...»
درحالیکه بسیاری بر این باور بودند که شاید ماندلا و دیگر هم
رزمانش به اعدام محکوم شوند، اما در اثر فشارهای بین المللی دادگاه در ۱۹۶۴ آنها را به حبس ابد محکوم کرد.
ماندلا به همراه دیگر مبارزان ضد تبعیض نژادی مدت ۲۷ سال را در زندان گذراند و البته در زندان نيز دست از
مبارزه نکشید و به مقاومتی فعال در آنجا ادامه داد. نهایتا ادامه مبارزات و
فشارهای وارده از داخل و خارج کشور، نظام آپارتاید را به استیصال کشاند و باعث شد
تا ماندلا در سال ۱۹۹۰ از
زندان آزاد شود و پای در مرحله جدیدی از «راه دشوار آزادی» بگذارد.
اما آنچه که نلسون ماندلا را از بسیاری
دیگر رهبران انقلابی و مبارز جهان متمایز می کند، شیوه او در «خشونت پرهیزی پس از
پیروزی» است. الگوی منحصر
بفرد ماندلا در همین رفتار صلح طلبانه اوست: او اگر چه بعنوان آخرین اقدام و به
اقتضای شرایط در راهبرد مبارزه اش «خشونت کنترل شده» را بکار گرفت اما از «خشونت
پس از پیروزی» بطور مطلق خودداری کرد و پس از بدست گرفتن قدرت، اقدام به حذف
رقیبان و دگراندیشان نکرد. این مهمترین آموزه و میراث نلسون ماندلا برای تاریخ
مبارزات مدنی و فهم مشی خشونت پرهیزی اوست. آنچه که از ماندلا میتوان آموخت این است که پیوند خشونت
پرهیزی و مبارزه مدنی بیش از آنکه وابسته به عدم استفاده مطلق از خشونت «پیش از پیروزی» باشد، به نفی مطلق خشونت «پس از پیروزی» وابسته است.
در مبارزات آزادیخواهانه در جهان میتوان رهبران و جنبش
هایی را یافت که اگر چه در دوران پیش از پیروزی، روشهای «عدم خشونت» را به کار گرفته اند اما پس از پیروزی و کسب قدرت،
بیشترین سطح خشونت ورزی و سرکوب و کشتار را اعمال کرده اند. انقلاب ۵۷ در ایران یکی از این نمونه هاست. در انقلاب ایران اگر چه در سالها و
ماههای آخر، رهبری انقلاب از روشهای مبارزه مدنی و بدور از خشونت مانند تظاهرات و
اعتصابات و نافرمانی مدنی بهره گرفت، اما «خشونت پس از پیروزی» بطور نامحدودی در حذف رقیبان و دگراندیشان بکار گرفته شد.
روحيه صلح جویانه
ماندلا، توانست کشتی طوفانزدهی آفريقای جنوبی را بدون آنکه به چرخه مهارنشدنی
خشونت و انتقام دچار شود، به ساحل دموکراسی و برابری نژادی برساند. ماندلا در نطق پذيرش جايزهی صلح نوبل
میگويد:
«بدينسان ما سعادتمندانه خواهيم زيست، چرا که جامعهای خلق کردهايم که در آن
انسانها برابر به دنيا میآيند و از آزادی، کاميابی، حقوق بشر و حکومتگری خوب، سهمی
برابر میبرند. چنين جامعهای هرگز اجازه نخواهد داد که کسی
به دليل پاسخ دادن به ندای وجدان خود، به زندان بيافتد و يا حقوق عضوی از اعضای
جامعه نقض شود. در اين جامعه هرگز نبايد راههای مسالمتآميز
تغيير و تحول توسط غاصبانی مسدود شود که تنها در پی ربودن قدرت از مردمند...»
آفریقای
جنوبی با مرگ نلسون ماندلا پدری را از دست داد که سالها رنج کشید تا فرزندانش را
از موهبت آزادی و عدالت برخوردار کند. جهان با مرگ نلسون ماندلا آموزگاری الهام
بخش را از دست داد که به انسانها درس ایستادگی و آزادگی آموخت و به رهبران سیاسی
یاد داد که بزرگی و جاودانگی یک رهبر، در نشستن دایمی بر مسند قدرت نیست. او وقتی
فروتنانه از پله های اریکه قدرت پایین آمد، بر سریر نرم قلبهای مردم نشست و
جاودانه در آنجا جای گرفت.
پی نوشت:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر