۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

در پيرامون انتخابات و انتصابات پیش رو

1- در انتخابات ریاست جمهوری حتما باید یک کاندید تحول خواه و شناخته شده با برنامه های مشخص و پیشینه روشن برای ایجاد تغییرات اساسی، معرفی شود و خواسته های خود را اعلام نماید و پیشاپیش بخاطر اینکه شورای نگهبان او را رد صلاحیت میکند، کنار نکشد. بگذاريد شورای نگهبان کار خود را بکند و ایرانیان تحول خواه نیز خواسته های خود را طرح کنند. لطفا زحمت شورای نگهبان را کسی کم نکند.
شاید حضور عبدالله نوری در این راستا مفید باشد. من شخصا کاندید شدن شیرین عبادی را بسیار مفید و مناسب میدانم. هزینه رد صلاحیت ایشان با توجه به شخصیت جهانی‎اش بسیار بالاست. مخصوصا که چند روز پیش سخنگوی شورای نگهبان هم گفته که منعی برای کاندیداتوری زنان وجود ندارد. حیف که میدانم خانم عبادی هیچ تمایلی به این کار ندارد و قبلا نیز این را گفته اما شاید باید فراخوانی برای دعوت به کاندیداتوری او راه انداخت. شاید در آن صورت ایشان برای کاندیداتوری مجاب شوند.

2- به اصحاب کهف سیاسی و کسانیکه در این سالها موضع خود را در برابر حوادث پیش آمده اعلام نکرده‎اند، نمیتوان اعتماد کرد. مخصوصا وقتی که کسی در دوران تاریک دهه شصت مسئولیت مهمی داشته و پس از آن به غار سکوت رفته و بسیاری از تفکراتش در همان دوران بگیر و ببند منجمد شده باشد. پیش داوری اگر چه ممکن است خالی از اشکال نباشد لیکن گذشته مسکوت مانده و اظهارت دو پهلو، تا حدی امکان سنجش را تاکنون مقدور ساخته است.

3- با توجه به بررسی انتخابات سالهای اخير (مجلس و شوراها)، حمایت گروههای اصلاح طلب مثل مشارکت، مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون و حتی اشخاص سرشناس آنها مثل خاتمی از یک ليست يا کاندیدای خاص، تاثیر بسیار کمی در نظر مردم برای رای دادن به آن خواهد داشت. مردمی که خواستار تغییر در وضع موجود هستند، اگر قصد داشته باشند که رای بدهند دیگر مثل سالهای بعد از دوم خرداد، به نظر این گروهها و افراد بها نمیدهند و بیشتر با تحلیل یا سلیقه شخصی خود به کسی رای میدهند. شاهد اصلی آن استفاده از عنوان «یاران خاتمی» در تبلیغات انتخابات دوره قبل مجلس برای لیست اصلاح طلبان بود که رای نیاورد. پس بنظر میرسد که سرنوشت انتخابات و برنده شدن احتمالی کاندیدای اصلاح طلب را رای‎های خاموش تعیین می‎کند و نه رای طرفداران ثابت اصلاح‎طلبان.

4- آمارهای اعلام شده از طرف نيروهای اصلاح طلب درباره میزان رای داشتن فلان کاندیدا با استناد به نظرسنجی‎هایشان، با توجه به سوابق دوره‎های قبل شدیدا مخدوش است. اینکه نظر سنجی ها نشان میدهد که موسوی بیش از کروبی رای دارد، مانند همان ادعایی است که 4 سال پیش گفته می‎شد معین بیشتر از کروبی رای دارد.

5- در ایران مشکلات ما بیش از آنکه مربوط به کمبودهای قوه مجریه باشد به کمبودهای قوه قضاییه مربوط میشود. ولی اینروزها همه درباره تغییر رییس جمهور بحث میکنند ولی هیچ کس به تغییر رییس قوه قضاییه که نزدیک است، بها نمیدهد. اگرچه انتصاب رییس قوه قضاییه در دست رهبر است، اما انتخاب رییس جمهور هم که میدانیم بصورت غیر مستقیم از طریق شورای نگهبان تحت تاثیر رهبر است. لذا چرا نیروهای سیاسی کشور برای ریاست قوه قضاییه حساسیتی به خرج نمیدهند و به تغییرات در آنجا نمی‎اندیشند؟. طرح انتخابی کردن و یا معرفی کاندیدا برای ریاست آن از طرف کانون وکلا و دانشگاهیان میتواند به صورت یک خواسته عمومی طرح گردد. اگر خواست عمومی برای تغییر در ساختار قوه قضاییه شکل بگیرد، میتواند باعث اعمال تغییر و جایگزینی مکانیزم دیگری برای انتخاب ریاست آن شود. ما در این سالها از ناحیه قضاوت و دادگستری ناعادلانه بیشتر خسارت و بلا دیده ايم تا از ناحیه مشکلات اجرایی. ما اگر دادگستری عادلانه داشته باشیم میتوانیم از قصور مسئولان اجرایی به آن پناه بریم ولی اگر دادگستری منصف و بی طرف نباشد، هیچ پناهی برای اعتراض وجود نخواهد داشت، حتی اگر فرض محال رییس جمهورمان شایسته ترین مردمان باشد.

لینک اين مطلب در سایت روز

۱۳۸۸ فروردین ۱۵, شنبه

همه تعطیل کرده اند!!

به لیست چند خبر، اتفاق، سانحه و فاجعه مهم در حوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی، حقوق بشر، اقتصادی و ورزشی در تعطیلات نوروز توجه کنید:

- مرگ يک وبلاگ نویس جوان در زندان اوين در روز آخر سال
- پيام نوروزی باراک اوباما رییس جمهور آمریکا
- دستگيری عده زیادی از دانشجويان در لحظه تحويل سال نو در برابر اوين
- افزایش فشار بر دانشجويان زندانی امیرکبیر
- حوادث رانندگی و تعداد کشته شدگان سوانح رانندگی
- دستگيری عده زیادی از زنان که عازم ديدار نوروزی با خانواده زندانيان بودند
- بروز سرمای ناگهانی در نوروز و ريزش باران و برف و کشته شدن عده زيادی در اثر آن
- اخبار مهم ورزشی مانند باخت تیم ملی فوتبال ايران
- اخبار مرتبط با انتخابات و نظرات کاندیداهای احتمالی آن
- ملاقات نمايندگان ايران و امريکا در اجلاس لاهه
- اخبار مهم اقتصادی درباره بحران جهانی اقتصاد و اثرات هر روزه آن در قسمتهای مختلف جهان

جامعه مطبوعاتی ايران هيچگاه از توقیف و سانسور در امان نبوده است بخصوص در سالهای اخیر. اين مساله علاوه بر محدود کردن گردش آزاد اخبار و اطلاعات، باعث مشکلات مالی بسیاری برای روزنامه‎نگاران و به اصطلاح اهالی مطبوعات بوده است. اما آنچه در اینجا میخواهم کمی درباره آن بنویسم، نه مربوط به سانسورگران و محدود کنندگان رسمی و حکومتی مطبوعات که درباره تعطیل کردن و یا توقیف موقت نشریات توسط خود اهالی مطبوعات هر ساله در روزهای آغاز سال نو به مدت 15 روز است. از 29 اسفند تا 14 فروردین. واقعا این سنت مسخره از چه زمانی و بنا به چه مساله ای شکل گرفته است؟ اين مساله ربطی به دولت فعلی و قبلی هم ندارد و حتی به ياد دارم که روزنامه های باصطلاح حرفه ای (مثل شرق) هم در زمان حيات اينکار را میکردند.
شاید در سالهای بسیار دور که در آن، مساله گردش اطلاعات موضوعیتی نداشت، تعطیلی درازمدت انتشار روزنامه ها امری عادی بود اما در دورانیکه هر ساعت یک اتفاق مهم روی میدهد و مخصوصا در کشوری که هر لحظه میتوان شاهد یک اتفاق، سانحه و يا فاجعه بود، پايين کشیدن کرکره مطبوعات توسط صاحبان آن واقعا جای تامل و تاسف و حتی سرزنش دارد. اگرچه ترس از توقیف و خود سانسوری در نشريات به حدی است که بسیاری از اخبار و رویدادهای مهم را انتشار نمی‎دهند (مثل دستگيری دانشجويان و اخبار مرتبط با نقض حقوق بشر) ليکن به هرحال اشاره کوتاهی به اين اخبار در حاشيه نيز بهتر از بی خبری مطلق است. از سوی ديگر عجیب است که در آستانه انتخاباتی که بسیاری از صاحبان همين روزنامه ها آنرا رخدادی مهم و سرنوشت ساز میدانند، چگونه روزنامه ها میتوانند بیش از دو هفته در روزهای نزديک به انتخابات تعطیل باشند و به اين مساله نپردازند. از سوی دیگر میدانیم که وضعیت درآمدی روزنامه نگاران نیز با توجه به تعطیلي مکرر و آوارگی شغلی اين بندگان خدا، تعريف چندانی ندارد و در نتيجه اين تعطیلی نيز میتواند در کاهش درآمد آنها موثر باشد. بعيد میدانم که خود روزنامه نگاران به تعطیلی بيش از 5 روز راضی باشند و حاضر به حضور در سر کار خويش درصورت انتشار روزنامه نباشند.

از سوی دیگر اگر از منظر اقتصادی به این مساله نگاه کنیم و اینکه ممکن است گفته شود که در این مدت بیشتر مردم در مسافرت هستند و در نتیجه کمتر روزنامه میخرند، بسیار استدلال عجیب و ضعیفی است و حداقل نمیدانم آیا برای این بهانه، شواهد و تحقیق و آمار مستندی در دست هست. چرا که در این مدت بیشتر مردم اوقات فراغت بیشتری دارند و در نتیجه وقت بیشتری نیز برای روزنامه خواندن دارند. اتفاقا به همین دلیل است که روزنامه ها سالهاست که ويژه نامه های نوروزی در اندازه یک کتاب را برای خوانندگانشان چاپ میکنند که در تعطيلات آنها را مطالعه کنند، اما اساسا اين ويژه نامه ها نمیتواند جای روزنامه و اخبار و یادداشتها و تحليلهای روزانه را پر کند. از طرف دیگر اکثریت مردم در این مدت تنها در شهرها جابجا شده اند و از کشور خارج نشده‎اند و بنابراین تنها باید توزیع روزنامه را کمی تغییر داد (به جای تمرکز در تهران) که این هم امر سختی نیست. بهانه نبود سيستم چاپ و توزيع هم در روزهایی که بیکاری سرسام آور است و همه بدنبال سفارش کار حتی در روزهای تعطيل میگردند، بسیار ناموجه است و با برنامه ريزی چند ماه پیش از نوروز، یقينا تعداد بیشماری از شرکتهای چاپ و توزیع برای اين کار سر و دست خواهند شکاند. شايد بيش از هرچيز اراده‎ای برای تغيير اين عادت وجود ندارد.
اين قصه و عادت روزنامه های خانگی (از جنس اصلاحاتی آن) بود اما از همه عجیب تر تعطيلی روزنامه الکترونيکی روزآنلاين بود که معلوم نيست علت تعطیلي آن به مدت 15 روز از کجا آمده است. بسیاری از نويسندگان و خبرنگاران آن در خارج از کشور هستند و در ايام نوروز، طبیعتا تعطيل نیستند. از طرف ديگر اين روزنامه اینترنتی در خارج از کشور اداره میشود و اتفاقا بسیاری از ايرانيان داخل کشور، اخبار و تحليلهايی را که نمیتوانند در روزنامه های داخل کشور پيدا کنند را در آن میخوانند. حال تعطيلی اين نشريه در اين مدت که ده ها خبر و رویداد مهم رخ داده، جز به نفع دشمنان آزادی و گردش آزاد اخبار به سود کيست؟ کسانيکه که در فضای آزادتری میتوانند خبر تهيه کنند و با کارشناسان در خارج وداخل مصاحبه کنند، باید الگويی برای خبررسانی مداوم باشند و نه دنباله رو سنتهای غلط نشريات داخلی. آنها که در اين کار حرفه ای هستند بهتر میدانند که بعضی از رويدادها اگر از زمان خود دور شوند، ديگر امکان اطلاع رسانی و اقدام مناسب برای آن حادثه از دست میرود و يا در گذر زمان، خبر ديگر توجه لازم را جلب نمیکند. مخصوصا که اخبار مربوط به نقض حقوق بشر، شديدا نياز به اطلاع رسانی و اقدام فوری دارد.
همچنین اینگونه رسانه های خارج از کشور در مدت تعطیلات، به لطف وجود تلفن همراه، میتوانند بسادگی با افراد و کارشناسان داخل کشور نیز در هر جاییکه باشند درباره اتفاقات مهم مصاحبه کنند و وظیفه اخلاقی و حرفه ای خبررسانی خود را بانجام رسانند.

عجیب است که تجربه سالهای اخیر نیز که در آستانه هر نوروز اتفاقات مهم زیادی روی میدهد (و سرکوبگران و دشمنان آزادی نيز از اين تعطیلي همگانی نهايت سو استفاده را میبرند) باعث نشده که روزنامه نگاران به اين سنت غلط پايان دهند و ديگر باعث توقیفی خودخواسته در کنار توقیفهای اجباری مطبوعات در ايران نشوند.

به هر حال باید مردم را به خواندن عادت داد و نه اینکه این امر را که میتوان 15 روز روزنامه را تعطیل کرد و هیچ اتفاقی هم نیفتد برایشان عادی جلوه داد. وظیفه روزنامه‎نگاران فرهنگ سازی است و نه عادی نمودن ذهنيت تعطيلی روزنامه‎ها. به هرحال شايد اين هم شاهد ديگری است از قصه تراژيک (و يا شايد هم کميک) اصلاح‎طلبان و اصلاح‎طلبی ايرانی. به اميد اينکه ديگر شاهد تعطيلی طولانی نشريات چه کاغذی و چه ديجيتال، چه بدست حاکمان و چه بدست ناشران نباشيم.